responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 9  صفحه : 369

و باز از زبان يوسف مى‌خوانيم هنگامى كه فرستاده فرعون مصر نزد او آمد، گفت به نزد رب خود (فرعون) باز گرد و از او بخواه، تحقيق كند، چرا زنان مصر دستهاى خود را بريدند فلما جاءه‌ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَ‌ (آيه 50).

در آيه 41 همين سوره از زبان يوسف و در ذيل آيه 42 از زبان قرآن مى‌خوانيم كه كلمه" رب" به مالك و صاحب نعمت، اطلاق شده است.

بنا بر اين ملاحظه مى‌كنيد كه در همين سوره در چهار مورد، غير از مورد بحث، كلمه" رب" به غير خدا اطلاق شده است، هر چند در همين سوره و سوره‌هاى ديگر قرآن، اين كلمه كرارا به پروردگار جهان گفته شده است، منظور اين است كه اين يك كلمه مشترك است و به هر دو معنى اطلاق مى‌گردد.

ولى به هر حال بعضى از مفسرين، ترجيح داده‌اند كه كلمه" رب" در آيه مورد بحث‌ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ‌، به معنى خداوند است، زيرا كلمه" اللَّه" كه در كنار آن ذكر شده سبب مى‌شود كه ضمير به آن بر گردد، و در اين صورت معنى جمله چنين مى‌شود كه من به خدا پناه مى‌برم خدايى كه پروردگار من است و مقام و منزلت مرا گرامى داشت، و هر نعمتى دارم از ناحيه او است، ولى توجه به سفارش عزيز مصر با جمله" أَكْرِمِي مَثْواهُ‌" و تكرار آن در آيه مورد بحث، معنى اول را تقويت مى‌كند.

در تورات در فصل 39 شماره 8 و 9 و 10 چنين آمده:" و بعد از اين مقدمات واقع شد اينكه" زن آقايش" چشمان خود را بر يوسف انداخته به او گفت با من بخواب، اما او ابا نموده به زن آقايش گفت، اينك آقايم به آنچه با من در خانه است عارف نيست و تمامى ما يملكش به دست من سپرده است، در اين خانه از من بزرگترى نيست و از من چيزى مضايقه نكرده است جز تو چون كه زن او مى‌باشى پس اين قباحت عظيم را چگونه خواهم كرد به خدا گناه بورزم" ... اين جمله‌هاى‌

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 9  صفحه : 369
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست