نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 6 صفحه : 241
در آخرين آيه مورد بحث مىگويد:"
بعد از اين جريان صالح از آنها روى برتافت و به آنها گفت: من حق رسالت پروردگارم
را ادا كردم و آنچه گفتنى بود به شما گفتم و از نصيحت و خيرخواهى كوتاهى نكردم،
لكن شما نصيحت كنندگان را دوست نداريد" (فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ
أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لكِنْ لا تُحِبُّونَ
النَّاصِحِينَ).
***
در اينجا سؤال ديگرى پيش مىآيد و آن اينكه آيا اين گفتگوى صالح بعد از
نابودى آن جمعيت صورت گرفته است، و يا اينكه اين گفتگوى نهايى صالح با آنها قبل از
مرگشان به عنوان اتمام حجت بوده، ولى در عبارت قرآن بعد از جريان مرگ آنها ذكر شده
است؟
البته احتمال دوم با ظاهر خطاب سازگارتر است، زيرا گفتگو با آنها نشان مىدهد
كه آنها زنده بودهاند ولى احتمال نخست نيز چندان بعيد نيست، زيرا بسيار مىشود كه
براى عبرت گرفتن افراد بازمانده چنين گفتگوهايى را با گذشتگان و ارواح آنها انجام
مىدهند، چنان كه در تاريخ زندگانى على ع مىخوانيم پس از جنگ جمل در كنار جسد
طلحه ايستاد و گفت:" اى طلحه! تو در اسلام خدمات قابل ملاحظهاى داشتى، حيف
كه آنها را براى خود حفظ نكردى"، و نيز در اواخر نهج البلاغه مىخوانيم كه
على ع به هنگامى كه از جنگ صفين باز مىگشت در پشت دروازه كوفه رو به قبرستان
كرده" نخست به ارواح گذشتگان سلام كرد و بعد به آنها گفت: شما پيشرو اين
قافله بوديد و ما هم به دنبال شما خواهيم بود"!
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 6 صفحه : 241