نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 6 صفحه : 119
(وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ) [1]" و در اين موقع از طرف خداوند ندا رسيد كه مگر من شما را از آن درخت نهى
نكردم، مگر به شما نگفتم كه شيطان دشمن آشكار و سرسخت شما است، چرا فرمان مرا به
دست فراموشى سپرديد و در اين گرداب سقوط كرديد؟" (وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا
الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ).
از مقايسه تعبير اين آيه با نخستين آيهاى كه به آدم و حوا اجازه سكونت در
بهشت را مىداد به خوبى استفاده مىشود كه آنها پس از اين نافرمانى، چه اندازه از
مقام قرب پروردگار دور شدند و حتى از درختان بهشتى نيز فاصله گرفتند، زيرا در آيه
قبل هذِهِ الشَّجَرَةِ (اين درخت) كه براى اشاره نزديك است به كار رفته و در اين آيه هم جمله"
نادى" (ندا داد) كه براى خطاب از دور است آمده، و هم كلمه" تلكما"
كه براى اشاره به دور مىباشد ذكر شده.
در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد:
[1- چگونگى وسوسه شيطان.]
1- از جمله" وسوس له" (با توجه به كلمه لام كه معمولا براى نفع و
فائده مىآيد) چنين استفاده مىشود كه شيطان در وسوسههاى خود، چهره خيرخواهى و
دوستى آدم را به خود گرفت، در حالى كه در جمله" وسواس اليه" چنين معنى
وجود ندارد، بلكه تنها به معنى نفوذ مخفيانه در قلب كسى است.
و در هر حال نبايد تصور كرد كه وسوسههاى شيطان هر چند قوى و نيرومند باشد از
انسان سلب اختيار مىكند بلكه باز انسان مىتواند با نيروى
[1] يخصفان از ماده" خصف"
(بر وزن خشم) در اصل به معنى ضميمه كردن چيزى به چيز ديگر و جمع نمودن است، سپس به
دوختن كفش يا لباس و وصله كردن نيز گفته شده است زيرا قطعات پراكنده را به يكديگر
منضم مىكند.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 6 صفحه : 119