نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 312
آنها را ديده بود اما نه با اين چشم.
بنا بر اين هنگامى كه ابراهيم مىگويد هذا ربى (اين خداى من است) به عنوان يك
خبر قطعى نيست، بلكه به عنوان يك فرض و احتمال، براى تفكر و انديشيدن است، درست
مثل اينكه ما مىخواهيم در علت حادثهاى پىجويى كنيم تمام احتمالات و فرضها را يك
يك مورد مطالعه قرار مىدهيم و لوازم هر يك را بررسى مىكنيم تا علت حقيقى را
بيابيم و چنين چيزى نه كفر است و نه حتى دلالت بر نفى ايمان مىكند، بلكه راهى است
براى تحقيق بيشتر و شناسايى بهتر و رسيدن به مراحل بالاتر ايمان، همانطور كه در
جريان" معاد" نيز ابراهيم براى رسيدن به مرحله شهود و اطمينان ناشى از
آن در صدد تحقيق بيشتر برآمد.
تفسير نمونه ؛ ج5 ؛ ص312
تفسير عياشى از محمد بن مسلم از امام
باقر يا صادق ع چنين نقل شده است
انما كان ابراهيم طالبا لربه و لم يبلغ كفرا و انه من فكر من الناس فى مثل ذلك
فانه بمنزلته
:" ابراهيم اين سخن را به عنوان تحقيق گفت و هرگز سخن او كفر نبود، و هر
كس از مردم به عنوان تفكر و تحقيق اين سخن را بگويد همانند ابراهيم خواهد بود" [1] در اين زمينه
دو روايت ديگر نيز در تفسير نور الثقلين نقل شده است.
تفسير دوم اين است كه ابراهيم اين سخن را به هنگام گفتگو با ستاره پرستان و
خورشيد پرستان بيان كرد، و احتمالا بعد از مبارزات سرسختانه او در بابل با بت
پرستان و خروج او از آن سرزمين به سوى شام بود كه با اين اقوام برخورد كرد،
ابراهيم كه لجاجت اقوام نادان را در راه و رسم غلط خود در بابل آزموده بود، براى
اينكه نظر عبادت كنندگان خورشيد و ماه و ستارگان را به سوى خود جلب كند، نخست با
آنها همصدا شد و به ستاره پرستان گفت: شما مىگوئيد اين ستاره زهره پروردگار من
است، بسيار خوب يعنى باشد كه سرانجام اين عقيده