" و به اين ترتيب جمعيت ستمكاران ريشه كن شدند و نسل ديگرى از آنها
بهپانخاست" (فَقُطِعَ دابِرُ
الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا).
" دابر" در اصل به معنى دنباله و آخر چيزى است.
و از آنجا كه خداوند در به كار گرفتن عوامل تربيت در مورد آنها هيچگونه كوتاهى
نكرده در پايان آيه مىفرمايد:" ستايش و حمد مخصوص خداوندى است كه پروردگار و
مربى همه جهانيان است" (وَ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ).
***
در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد:
1- گاهى تصور مىشود كه ميان اين آيات و آيات گذشته منافاتى وجود دارد، زيرا
در آيات گذشته تصريح شده بود كه مشركان به هنگام هجوم مشكلات متوجه خدا مىشوند، و
غير او را فراموش مىكنند ولى در اين آيات مىگويد حتى به هنگام هجوم مشكلات نيز
بيدار نمىگردند.
تفسير نمونه ؛ ج5 ؛ ص237
جه به يك نكته اين منافات ظاهرى را برطرف مىسازد و آن اينكه بيداريهاى موقت و
زودگذر به هنگام بروز شدائد بيدارى محسوب نمىگردند، زيرا به زودى به حالت نخستين
باز مىگردد.
در آيات گذشته چون منظور بيان توحيد فطرى بود، براى اثبات آن همان بيداريها و
توجههاى زودگذر و فراموش كردن غير خدا و لو در لحظه حادثه كافى بود، اما در اين
آيات سخن از هدايت يافتن و از بيراهه به راه برگشتن است،
[1]" مُبْلِسُونَ" در اصل
از ماده" ابلاس" به معنى غم و اندوهى است كه بخاطر شدت حوادث ناگوار به
انسان دست مىدهد و نام" ابليس" نيز از همين جا گرفته شده است، و تعبير
فوق نشان دهنده شدت غم و اندوهى است كه گناهكاران را فرا مىگيرد.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 237