نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 215
تسليم كند، بلافاصله مىفرمايد:" اگر خدا بخواهد مىتواند همه آنها را بر
هدايت مجتمع كند يعنى وادار به تسليم در برابر دعوت تو و اعتراف به حق و ايمان
كند" (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى
الْهُدى).
ولى روشن است كه اين چنين ايمان اجبارى بيهوده است، آفرينش بشر براى تكامل بر
اساس اختيار و آزادى اراده مىباشد، تنها در صورت آزادى اراده است كه ارزش"
مؤمن" از" كافر" و" نيكان" از" بدان" و"
درستكاران" از" خائنان" و" راستگويان" از"
دروغگويان" شناخته مىشود، و گر نه در ايمان و تقواى اجبارى هيچگونه تفاوتى
ميان خوب و بد نخواهد بود، و اين مفاهيم در زمينه اجبار ارزش خود را به كلى از دست
مىدهند.
سپس مىگويد:" اينها را براى اين گفتيم كه تو از جاهلان نباشى"
يعنى:
بيتابى مكن و صبر و استقامت را از دست مده و بيش از اندازه خود را به خاطر كفر
و شرك آنها ناراحت مكن و بدان راه همين است كه تو مىپيمايى (فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ).
شك نيست كه پيامبر از اين حقائق با خبر بود، اما خداوند اينها را به عنوان
يادآورى و دلدارى براى پيامبرش بازگو مىكند، درست مانند اين است كه ما به كسى كه
فرزندش را از دست داده مىگوئيم:
" غم مخور دنيا دار فنا است، همه از دنيا خواهند رفت، و علاوه تو نيز
هنوز جوان هستى و فرزندان ديگرى خواهى داشت، بنا بر اين زياد بيتابى مكن".
مسلما فانى بودن دار دنيا، يا جوان بودن طرف، مطلبى نيست كه بر او مخفى باشد
تنها به عنوان يادآورى به او گفته مىشود.
با اينكه آيه فوق يكى از دلائل نفى جبر است بعضى از مفسران مانند فخر رازى آن
را از دلائل" مسلك جبر" گرفته! و روى كلمه" و لو شاء ..."
تكيه كرده و مىگويد: از اين آيه معلوم مىشود كه خداوند نمىخواهد كفار
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 215