نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 4 صفحه : 342
گفتند:" ما تا آنها در اين سرزمينند هرگز و ابدا وارد آن نخواهيم شد تو و
پروردگارت كه به تو وعده پيروزى داده است برويد و با عمالقه بجنگيد هنگامى كه
پيروز شديد به ما خبر كنيد ما در اينجا نشستهايم"! (قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا
فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ).
اين آيه نشان ميدهد كه بنى اسرائيل جسارت را در مقابل پيامبر خود به حد اكثر
رسانيده بودند، زيرا اولا با كلمه" لن" و ابدا مخالفت صريح خود را اظهار
داشتند و ثانيا با اين جمله كه" تو و پروردگارت برويد و جنگ كنيد، ما در
اينجا نشستهايم"، موسى ع و وعدههاى او را در واقع تحقير كردند، و حتى به
پيشنهاد آن دو مرد الهى نيز اعتنا نكردند و شايد كمترين جوابى نگفتند.
جالب اينكه تورات كنونى نيز قسمتهاى مهمى از اين داستان را در باب چهاردهم از
سفر اعداد آورده است آنجا كه ميگويد: و تمامى بنى اسرائيل بر موسى و هارون گله جو
(اعتراض كننده) شدند و همگى جماعت به ايشان گفتند: اى كاش در زمين مصر مىمرديم و
يا اينكه در بيابان وفات ميكرديم كه خداوند چرا ما را به اين مرز بوم آورده است تا
آنكه بشمشير افتاده، زنان ما و اطفال ما به يغما برده شوند ... پس موسى و هارون در
حضور جمهور جماعت بنى اسرائيل بر رو افتادند و يوشع بن نون و كاليب بن يفنه كه از
جمله متجسسان زمين بودند لباس خود را دريدند ...
در آيه بعد ميخوانيم كه موسى بكلى از جمعيت مايوس گشت و دست بدعا برداشت و
جدايى خود را از آنها با اين عبارت تقاضا كرد:" پروردگارا! من تنها اختيار
دار خود و برادرم هستم، خداوندا! ميان ما و جمعيت فاسقان و متمردان جدايى بيفكن تا
نتيجه اعمال خود را ببينند و اصلاح شوند".