نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 27 صفحه : 172
كن كه تيزتر است، هنگامى كه ابن مسعود سرش را جدا كرد نمىتوانست آن را بردارد
و به خدمت رسول خدا آورد (موى پيش سر او را گرفت و روى زمين كشيد و خدمت پيامبر
آورد، و مضمون آيه در اين دنيا نيز تحقق يافت) [1]" ناصية" موى پيش سر است، و گرفتن
ناصيه در جايى گفته مىشود كه بخواهند كسى را با ذلت و خوارى به سوى كارى برند،
زيرا هنگامى كه موى پيش سر كسى را مىگيرند قدرت هر گونه حركت از او سلب مىشود، و
چارهاى جز تسليم ندارد.
البته كلمه" ناصيه" هم در مورد افراد، و هم اشياء نفيس، به كار
مىرود، همانگونه كه ما در فارسى تعبير به" پيشانى جمعيت" يا"
پيشانى ساختمان" مىكنيم.
تعبير به" ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ
خاطِئَةٍ" اشاره به شخصى است كه صاحب اين ناصيه
است كه هم دروغگو بود و هم خطا كار، همچون ابو جهل.
***
در روايتى از ابن عباس آمده است كه روزى ابو جهل نزد رسول خدا ص آمد در
حالى كه حضرت نزديك مقام ابراهيم مشغول نماز بود، صدا زد مگر من تو را از اين كار
نهى نكردم؟ حضرت ص بر او بانگ زد و او را از خود راند.
ابو جهل گفت: اى محمد! بر من بانگ مىزنى، و مرا مىرانى؟ تو نمىدانى قوم و
عشيره من در اين سرزمين از همه بيشتر است [2] در اينجا آيه بعد نازل شد" اين جاهل مغرور تمام قوم و
عشيره خود را صدا زند و از آنها يارى بطلبد" (فَلْيَدْعُ نادِيَهُ).