نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 23 صفحه : 300
و اگر پنهان باشم ظاهر نخواهم بود، همه اينها به خاطر آن است كه وجود ما محدود
است، و يك وجود محدود جز اين نمىتواند باشد، اما هنگامى كه سخن به صفات خدا
مىرسد، اوصاف دگرگون مىشوند و تغيير شكل مىدهند، در آنجا ظاهر و باطن با هم جمع
مىشود، و همچنين آغاز و انجام، و با توجه به لا يتناهى بودن ذات مقدسش جاى تعجب
نيست.
در احاديثى كه از شخص پيغمبر گرامى اسلام ص و ائمه اهل بيت ع در اين زمينه
رسيده توضيحات جالبى ديده مىشود كه به تفسير اين آيات پر محتوى كمك مىكند.
از جمله در حديثى در" صحيح مسلم" آمده است كه پيامبر ص فرمود:
اللهم انت الاول فليس قبلك شىء، و انت الآخر فليس بعدك شىء، و انت الظاهر
فليس فوقك شىء، و انت الباطن فليس دونك شىء:
" خداوندا! تو اولى هستى كه قبل از تو چيزى نيست، و آخرى هستى كه بعد از
تو چيزى نمىباشد آن چنان ظاهر و غالبى كه برتر از تو وجود ندارد، و آن چنان باطن
و پنهانى كه ما وراى تو چيزى تصور نمىشود" [1] امير مؤمنان على ع مىفرمايد:
ليس لاوليته ابتداء، و لا لازليته انقضاء هو الاول لم يزل، و الباقى بلا اجل
... الظاهر لا يقال مم؟ و الباطن لا يقال فيم؟:
" براى اوليت او آغازى نيست، و براى ازليت او پايانى نخواهد بود، نخستينى
است كه همواره بوده، و جاويدى است كه سرآمدى ندارد، آشكارى است كه در بارهاش
نتوان گفت از چه چيز پيدا شده؟ و پنهانى است كه نتوان گفت در كجاست"؟ [2] امام حسن مجتبى
ع نيز در خطبهاى مىفرمايد: