اما او هم چنان به لجاجت و خيرهسرى خود ادامه مىدهد، و با تكبر و بى
اعتنايى" مىگويد: اينها چيزى جز افسانههاى پيشينيان نيست"! (فَيَقُولُ ما هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ).
اينكه مىگوئيد معادى و حساب و كتابى در كار است از خرافات و داستانهاى دروغين
اقوام گذشته است، و من هرگز در برابر آن تسليم نخواهم شد.
اوصافى كه از اين آيه در باره آن گروه استفاده مىشود چند وصف است:
بىاحترامى و اسائه ادب نسبت به مقام پدر و مادر، زيرا" اف" در اصل
به معنى هر چيز كثيف و آلوده است، و در مقام توهين و تحقير گفته مىشود [1] بعضى نيز
گفتهاند به معنى چركى است كه در زير ناخن جمع مىشود كه هم آلوده است و هم ناچيز [2] ديگر اينكه نه
تنها ايمانى به قيامت و روز رستاخيز ندارند بلكه آن را به باد مسخره گرفته، جزء
افسانهها و پندارهاى خرافى مىشمرند.
وصف ديگرشان اين است گوش شنوا ندارند، تسليم در برابر حق نيستند و روحشان از
غرور و جهل و خودخواهى انباشته است.
آرى پدر و مادر دلسوز او هر چه تلاش و كوشش مىكنند كه او را از گرداب جهل و
بيخبرى نجات دهند تا اين فرزند دلبند گرفتار عذاب دردناك الهى نشود او هم چنان در
كفر خود پافشارى مىكند و اصرار مىورزد، و سرانجام ناچار او را رها مىكنند.