نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 289
اينجا بود كه" آن مرد كافر، مبهوت و وامانده شد" (فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ).
آرى" خداوند قوم ظالم را هدايت نمىكند" (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ).
و به اين ترتيب آن مرد مست و مغرور سلطنت و مقام، خاموش و مبهوت و ناتوان گشت
و نتوانست در برابر منطق زنده ابراهيم ع سخنى بگويد، و اين بهترين راه براى خاموش
كردن اين گونه افراد لجوج است.
با اينكه مسلم است كه مساله حيات و مرگ از جهاتى مهمتر از مساله طلوع و غروب
آفتاب است و سند گوياترى بر علم و قدرت پروردگار محسوب مىشود و به همين دليل
ابراهيم نخست به آن استدلال كرد، و اگر افراد با فكر و روشن ضميرى در آن مجلس
بودند طبعا با اين دليل قانع شدند زيرا هر كس مىداند مساله آزاد كردن و كشتن يك
زندانى، هيچگونه ربطى به مساله حيات و مرگ طبيعى واقعى ندارد، ولى براى آن دسته كه
درك كافى نداشتند و ممكن بود تحت تاثير سفسطه آن جبار حيلهگر قرار گيرند، دست به
استدلال دوم زد و مساله طلوع و غروب خورشيد را مطرح ساخت تا حق بر هر دو دسته روشن
گردد [1] و چه
خوب كرد ابراهيم ع كه اول مساله حيات و مرگ را پيش كشيد تا آن جبار مدعى شركت با
پروردگار در تدبير عالم گردد، سپس مساله طلوع و غروب آفتاب را عنوان كرد كه او در
آن، به كلى وامانده شد.
ضمنا از جمله" وَ اللَّهُ لا يَهْدِي
الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ" معلوم
مىشود كه گر چه هدايت و ضلالت بدست خدا است اما مقدمات آن از سوى بندگان فراهم
مىگردد، ظلم و ستم و گناه همچون ابرهاى تيره و تارى، بر آيينه قلب سايه مىافكند
و اجازه درك حقايق به او نمىدهد.
***
[1] اينكه استدلال دوم با"
فاء" شروع شده گويا اشاره به اين است كه استدلال دوم به معنى صرف نظر كردن از
استدلال اول نيست، بلكه چيزى افزون بر آن است.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 289