نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 18 صفحه : 472
را يكى از اسرار ناشناخته مىدانند، آنها در حقيقت در پيچ و خم لفظ گرفتار
شدهاند، و از محتوا و معنى آن بيخبر ماندهاند و كارهاى الهى را با مقياس وجود
خود سنجيدهاند.
چه زيبا مىفرمايد امير مؤمنان على ع در يكى از خطبههاى نهج البلاغه:
" يقول لما اراد لما كونه كن فيكون [1] لا بصوت
يقرع، و لا بنداء يسمع و انما كلامه سبحانه فعل منه انشاه، و مثله لم يكن من قبل
ذلك كائنا، و لو كان قديما لكان ثانيا:
" او هر چه را اراده كند به آن مىگويد باش، آن بلا درنگ موجود مىشود،
اما كلام او نه صوتى است كه در گوشها نشيند، نه فريادى است كه شنيده شود، بلكه سخن
خدا همان فعل او است كه ايجاد مىكند و پيش از او چيزى وجود نداشته و اگر بود خداى
دومى محسوب مىشد [2] از اين
گذشته اگر پاى لفظى در ميان آيد دو اشكال در برابر ما خودنمايى خواهد كرد:
نخست اينكه اين لفظ خود مخلوقى از مخلوقات است و براى ايجاد آن كلمه"
كن" ديگر لازم است، اين سخن در باره كن دوم نيز تكرار مىشود و به صورت تسلسل
پيش مىرود.
ديگر اينكه هر خطابى مخاطبى مىخواهد و هنگامى كه چيزى موجود نشده چگونه
خداوند آن را با جمله" كن" مخاطب مىسازد، مگر معدوم قابل خطاب است؟
[1] در بعضى از نسخ نهج البلاغه مانند
نسخه" منهاج البراعه" تعبير به" لما اراد" شده تفسير نور
الثقلين نيز از نهج البلاغه همين گونه نقل مىكند ولى در نسخ ديگر مانند نسخه ابن
ابى الحديد و ابن ميثم و صبحى صالح" لمن اراد" آمده است ولى مناسب همان
اول است.