نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 18 صفحه : 409
لذا در آيه بعد مىگويد: اين مساله به
قدرى سريع و برقآسا و غافلگيرانه است كه" حتى توانايى بر وصيت و سفارش
نخواهند داشت، و حتى فرصت مراجعت به سوى خانواده و منزلهاى خود را پيدا
نمىكنند"! (فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا
إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ).
معمولا هنگامى كه حادثهاى به انسان دست مىدهد و انسان احساس مىكند پايان
عمرش نزديك شده، سعى مىكند هر جا هست خود را به منزل و ماواى خويش برساند، و در
ميان همسر و فرزندانش قرار گيرد، سپس كارهاى نيمه تمام و سرنوشت بازماندگان خود را
از طريق وصيت بر عهده اين و آن بگذارد و سفارش آنها را به ديگران بكند.
اما مگر صيحه پايان دنيا به كسى مجال مىدهد؟ و يا به فرض اينكه مجالى باشد
مگر كسى زنده مىماند كه توصيههاى انسان را بشنود؟ و يا فى المثل زن و فرزند بر
بالين همسر و پدر بنشينند و سر او را در آغوش گيرند تا به آرامش جان دهند؟ هيچيك
از اين امور، امكان پذير نيست.
و اينكه مىبينيم" توصيه" به صورت نكره آمده اشاره به اين است كه
حتى مجال يك توصيه و سفارش كوچك را نيز پيدا نمىكنند.
***
سپس به مرحله ديگر كه مرحله حيات بعد از مرگ است اشاره كرده،
مىگويد:" بار ديگر در صور دميده مىشود، ناگهان همه آنها از قبرها بيرون
آمده، شتابان به سوى دادگاه پروردگارشان رهسپار مىشوند" (وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى
رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ).
خاكها و استخوانهاى پوسيده به فرمان پروردگار لباس حيات در تن مىپوشند، و از
قبر سر بر مىآورند، و براى محاكمه و حساب در آن دادگاه عجيب حاضر مىگردند،
همانگونه كه با يك" صيحه" همگى مردند با يك (نفخه)
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 18 صفحه : 409