نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 18 صفحه : 362
پادشاه آنها را فرا خواند." شمعون" (گويى هيچ آنها را نمىشناسد) به
آنها گفت چه كسى شما را به اينجا فرستاده است؟! گفتند: خدايى كه همه چيز را
آفريده، و هيچ شريكى براى او نيست.
گفت: نشانه و معجزه شما چيست؟
گفتند هر چه تو بخواهى! شاه دستور داد غلام نابينايى را آوردند و آنها به
فرمان خدا او را شفا دادند، پادشاه در تعجب فرو رفت، در اينجا شمعون به سخن در آمد
و به شاه گفت آيا اگر چنين درخواستى از خدايانت مىكردى آنها نيز قادر بر چنين
كارى بودند؟
شاه گفت: از تو چه پنهان كه خدايانى كه ما مىپرستيم نه ضررى دارند، و نه سود
و خاصيتى! سپس پادشاه به آن دو گفت: اگر خداى شما بتواند مردهاى را زنده كند ما
به او و به شما ايمان مىآوريم.
گفتند: خداى ما قادر بر همه چيز هست.
شاه گفت: در اينجا مردهاى است كه هفت روز از مرگ او مىگذرد هنوز او را دفن
نكردهايم، و در انتظار اين هستيم كه پدرش از سفر بيايد.
مرده را آوردند و آن دو آشكارا دعا مىكردند، و شمعون مخفيانه، ناگهان مرده
تكانى خورد و از جا برخاست، و گفت من هفت روز است كه مردهام و آتش دوزخ را با چشم
خود ديدهام، و من به شما هشدار مىدهم همگى به خداى يگانه ايمان بياوريد.
پادشاه تعجب كرد، هنگامى كه شمعون يقين پيدا كرد كه سخنانش در او مؤثر افتاده،
او را به خداى يگانه دعوت كرد و او ايمان آورد، و اهل كشورش نيز به او پيوستند، هر
چند گروهى به كفر خود باقى ماندند".
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 18 صفحه : 362