نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 17 صفحه : 149
ولى در فارسى اين تعبير وجود ندارد. بلكه مىگوئيم: مايه روشنى چشم او شد،
ممكن است اين تعبير فارسى امروز از داستان" يوسف" و" يعقوب"
از قرآن گرفته شده باشد كه به گفته قرآن هنگامى كه بشارت دهنده نزد يعقوب آمد و
پيراهن يوسف را بر صورت او افكند چشمان نابيناى او ناگهان روشن شد! (سوره يوسف آيه
96) و اين تعبير نيز كنايه از شدت سرور است.
در حديث مىخوانيم كه پيامبر اكرم ص مىگويد: ان اللَّه يقول اعددت لعبادى
الصالحين ما لا عين رأت، و لا اذن سمعت، و لا خطر على قلب بشر!:" خدا
مىفرمايد: من براى بندگان صالحم نعمتهايى فراهم كردهام كه هيچ چشمى نديده، و هيچ
گوشى نشنيده، و بر فكر كسى نگذشته است"! [1] در اينجا سؤالى پيش مىآيد كه مفسر بزرگ مرحوم
طبرسى در" مجمع البيان" آن را مطرح كرده و آن اينكه: چرا اين پاداش عظيم
مخفى نگاهداشته شده است؟
سپس او سه جواب براى اين سؤال ذكر مىكند:
1- امور مهم و بسيار پر ارزش چنان است كه با الفاظ و سخن به آسانى حقيقت آن را
نمىتوان درك كرد، و با اينحال گاهى اخفا و ابهام آن نشاطانگيزتر است و از نظر
فصاحت بليغتر.
2- اصولا چيزى كه مايه روشنى چشمها است آن قدر دامنهاش گسترده است كه علم و
دانش آدمى به تمام خصوصيات آن نمىرسد.
3- چون اين پاداش براى نماز شب كه مخفى است قرار داده شده است متناسب اين است
كه جزاى عمل نيز بزرگ و مخفى باشد (توجه داشته باشيد كه در آيه
[1] اين حديث را بسيارى از مفسران از
جمله" طبرسى" در مجمع البيان و" آلوسى در روح المعانى و"
قرطبى" در تفسيرش نقل كردهاند. محدثان مشهور" بخارى" و"
مسلم" نيز آن را در كتب خود آوردهاند.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 17 صفحه : 149