responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 12  صفحه : 397

كه هيچيك جرأت داخل شدن در غار را، جز همان فردى كه از آنها بود، نداشتند، هنگامى كه رفيقشان وارد غار شد آنها را وحشت‌زده ديد، زيرا گمان مى‌كردند كه جمعيت حاضر بر در غار ياران" دقيانوس" پادشاه جبار بت‌پرست هستند، ولى او آنها را از ماجراى خواب طولانيشان آگاه ساخت، و به آنها گفت خداوند آنان را آيتى براى مردم قرار داده است.

آنها خوشحال شدند، و اشك شادى فرو ريختند و از خدا خواستند كه آنها را به حال سابق بازگرداند.

اما پادشاه آن زمان گفت سزاوار است كه ما در اينجا مسجدى بسازيم، زيرا آنها گروهى با ايمان بودند.

در اينجا امام اضافه فرمود كه آنها در هر سال دو بار پهلو به پهلو مى‌شدند و سگ آنها بر در غار دست خود را بر زمين گسترده (و مراقب) بود" [1] در حديث ديگرى از على ع شرح مبسوطى در باره اصحاب كهف مى‌خوانيم كه خلاصه‌اش چنين است:" آنها در آغاز شش نفر بودند كه دقيانوس آنان را به عنوان وزراى خود انتخاب كرده بود، و هر سال يك روز را براى آنها عيد مى‌گرفت.

در يكى از سالها در حالى كه روز عيد بود، فرماندهان بزرگ لشگر در طرف راست، و مشاوران مخصوص در طرف چپ او قرار داشتند، يكى از فرماندهان به او آگاهى داد كه لشگر ايران وارد مرزها شده است، او آن چنان از شنيدن اين خبر غم‌انگيز، ناراحت شد كه بر خود لرزيد و تاج از سرش فرو افتاد، يكى از اين وزيران كه" تمليخا" نام داشت در دل گفت اين مرد گمان مى‌كند خدا است، اگر چنين است پس چرا اين چنين غم‌زده شد به علاوه او تمام صفات بشرى را دارد؟!


[1] تفسير نور الثقلين جلد 3 صفحه 247- 248.

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 12  صفحه : 397
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست