responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 12  صفحه : 396

و هرگز از آنان جدا نشد آنها كه از آئين بت‌پرستى فرار كرده بودند در پايان روز به غارى رسيدند، و تصميم گرفتند مقدارى در غار استراحت كنند، خداوند خواب را بر آنها چيره كرد، همانگونه كه در قرآن مى‌فرمايد" سالها آنها را در خواب فرو برديم".

آنها آن قدر خوابيدند كه آن شاه جبار مرد، و مردم شهر نيز يكى پس از ديگرى از دنيا رفتند، و زمان ديگر و جمعيت ديگرى جاى آنها را گرفتند.

اصحاب كهف پس از اين خواب طولانى بيدار شدند و از يكديگر در باره مقدار خواب خود سؤال كردند، نگاهى به خورشيد كردند ديدند بالا آمده گفتند: يك روز يا بخشى از يك روز خوابيده‌ايم!.

سپس به يك نفر از خودشان ماموريت دادند و گفتند اين سكه نقره را بگير و به صورت ناشناس داخل شهر شو، و براى ما غذايى تهيه كن، اما مواظب باش تو را نشناسند، زيرا اگر از وضع ما آگاه شوند يا ما را به قتل مى‌رسانند و يا به آئين خود بازمى‌گردانند.

آن مرد وارد شهر شد اما منظره شهر را بر خلاف آنچه بخاطر داشت مشاهده كرده و جمعيت غير از آن جمعيتى بودند كه او مى‌شناخت، اصولا لغت آنها را درست نمى‌فهميد، همانگونه كه آنها نيز زبان او را درست درك نمى‌كردند، به او گفتند تو كيستى و از كجا مى‌آيى؟! او سرانجام پرده از روى اسرارش برداشت، پادشاه آن شهر (كه در آن زمان خداپرست بود) با يارانش همراه آن مرد به سوى غار حركت كردند، هنگامى كه به در غار رسيدند به درون نگاه مى‌كردند، بعضى مى‌گفتند اينها سه نفر بيشتر نيستند كه چهارمين سگ آنها است، بعضى مى‌گفتند پنج نفرند كه ششمين سگ آنهاست، و بعضى مى‌گفتند هفت نفرند كه هشتمين سگ آنها است.

در اين حال خداوند آنها را در حجابى از رعب قرار داده بود به گونه‌اى‌

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 12  صفحه : 396
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست