نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 12 صفحه : 288
تو بايد اين زمين را بشكافى و نهرهاى آب در آن جارى كنى، تو بايد سنگهاى آسمان
را بر سرمان فرود آورى، تو بايد خدا و فرشتگان را نزد ما ظاهر كنى!.
در حالى كه بر پيامبر لازم است اين پندار را از مغز آنها بيرون كند و به آنها
ثابت نمايد كه من نه خدا هستم، نه شريك خدا و اعجاز تنها كار او است، من بشرى هستم
همانند انسانهاى ديگر با اين تفاوت كه وحى بر من نازل مىشود. و آن مقدار كه از
اعجاز نيز لازم بوده خودش در اختيارم گذارده است، بيش از اين كارى از دست من ساخته
نيست، مخصوصا جمله" سُبْحانَ رَبِّي" گواهى است بر همين معنى چرا كه مقام پروردگار را از
داشتن هر گونه شريك و شبيه پاك مىشمرد.
به همين دليل با اينكه در قرآن معجزات متعددى به عيسى نسبت داده شده است از
قبيل زنده كردن مردگان و شفاى بيماران غير قابل علاج و يا كور مادرزاد ولى با
اينحال در تمام اين موارد كلمه" باذنى" يا" باذن اللَّه" كه
آن را منحصرا منوط به فرمان پروردگار مىداند آمده است، تا روشن شود اين معجزات گر
چه به دست مسيح ظاهر شده اما از خود او نبوده است بلكه همه به فرمان خدا بوده [1] 4- وانگهى كدام
عقل باور مىكند انسانى دعوى پيامبرى نمايد و حتى خود را خاتم پيامبران بداند و
براى انبياى گذشته در كتاب آسمانيش هر گونه معجزات ذكر كند ولى خودش از آوردن هر
گونه معجزه سر باز زند؟! آيا مردم نخواهند گفت تو چگونه پيامبرى هستى كه نمىتوانى
هيچيك از معجزاتى را كه خودت براى ديگران قائلى بياورى؟
تو مدعى هستى از همه آنها برترى و سرآمدى در حالى كه شاگرد آنها هم نخواهى شد.
پيامبر در مقابل اينگونه سخنان چه مىتوانست بگويد؟
[1] به آيات 110 سوره مائده و 49 سوره
آل عمران مراجعه شود.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 12 صفحه : 288