نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 11 صفحه : 9
كردند كه او
مىخواهد آئين نصرانيت را ترك گويد، قصر او را محاصره كردند او فورا به آنها اظهار
داشت كه منظورم آزمايش شما بود بجاى خود برگرديد، سپس بفرستاده پيامبر گفت من
ميدانم كه پيامبر شما از ناحيه خدا است. و همانست كه ما انتظار او را داشتيم ولى
چه كنم كه من مىترسم حكومتم از دستم برود و جانم در خطر است
[1] ولى به هر حال بايد توجه داشت كه اين دو تفسير هيچگونه تضادى با هم
ندارند و ممكن است آيه اشاره به پشيمانى گروههايى از كافران در آن جهان و اين
جهان باشد، در حالى كه نه آنجا و نه اينجا قدرت بازگشت- به جهات متفاوتى- ندارند!
(دقت كنيد).
***
سپس با
لحنى بسيار كوبنده مىگويد: اى پيامبر" اينها را به حال خود بگذار (تا همچون
چهار پايان) بخورند، و از لذتهاى اين زندگى ناپايدار بهره گيرند، و آرزوها آنها را
از اين واقعيت بزرگ غافل سازد ولى بزودى خواهند فهميد" (ذَرْهُمْ
يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ).
اينها چون
حيواناتى هستند كه جز اصطبل و علف، و جز لذت مادى چيزى نمىفهمند و هر حركتى دارند
براى رسيدن به همينها است.
پردههاى
غرور و غفلت و آرزوهاى دور و دراز چنان بر قلب آنها افتاده، و آنها را به خود
مشغول ساخته كه ديگر توانايى درك واقعيتى را ندارند.
اما آن گاه
كه سيلى اجل به صورت آنها نواخته شود، و پردههاى غفلت و غرور از مقابل چشمانشان كنار
رود، و خود را در آستانه مرگ و يا در عرصه قيامت ببينند، آرى آن گاه مىفهمند كه
چه اندازه در غفلت و تا چه حد زيانكار