نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 48
" حال
كه چنين است، من از جاى خود (يا از سرزمين مصر) حركت نمىكنم، و به اصطلاح در
اينجا متحصن مىشوم) مگر اينكه پدرم به من اجازه دهد، و يا خداوند فرمانى در باره
من صادر كند كه او بهترين حاكمان است" (فَلَنْ
أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَ هُوَ
خَيْرُ الْحاكِمِينَ).
منظور از اين
فرمان، يا فرمان مرگ است يعنى از اينجا حركت نمىكنم تا بميرم، و يا راه چارهاى
است كه خداوند پيش بياورد و يا عذر موجهى كه نزد پدر بطور قطع پذيرفته باشد.
***
سپس
برادر بزرگتر به ساير برادران دستور داد كه" شما به سوى پدر بازگرديد و
بگوئيد پدر! فرزندت دست به دزدى زد"! (ارْجِعُوا
إِلى أَبِيكُمْ فَقُولُوا يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ).
" و اين
شهادتى را كه ما مىدهيم به همان مقدارى است كه ما آگاه شديم" همين اندازه كه
ما ديديم پيمانه ملك را از بار برادرمان خارج ساختند، كه نشان مىداد او مرتكب سرقت
شده است، و اما باطن امر با خداست" وَ ما شَهِدْنا إِلَّا
بِما عَلِمْنا).
" و ما
از غيب خبر نداشتيم" (وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ
حافِظِينَ) اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه منظور برادران اين بوده
است كه به پدر بگويند اگر در نزد تو گواهى داديم و تعهد كرديم كه برادر را مىبريم
و بازمىگردانيم به خاطر اين بود كه ما از باطن كار او خبر نداشتيم و ما از غيب
آگاه نبوديم كه سرانجام كار او به اينجا مىرسد.
***
سپس براى
اينكه هر گونه سوء ظن را از پدر دور سازند و او را مطمئن كنند كه جريان امر همين
بوده نه كم و نه زياد، گفتند:" براى تحقيق بيشتر از شهرى
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 48