نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 43
تفسير: چرا
فداكارى برادران يوسف پذيرفته نشد؟
برادران
سرانجام باور كردند كه برادرشان" بنيامين" دست به سرقت زشت و شومى زده
است، و سابقه آنها را نزد عزيز مصر به كلى خراب كرده است و لذا براى اينكه خود را
تبرئه كنند گفتند:" اگر اين پسر دزدى كند چيز عجيبى نيست، چرا كه برادرش
(يوسف) نيز قبلا مرتكب چنين كارى شده است" كه هر دو از يك پدر و مادرند و
حساب آنها از ما كه از مادر ديگرى هستيم جدا است! (قالُوا
إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ).
و به اين
ترتيب خواستند خط فاصلى ميان خود و بنيامين بكشند و سرنوشت او را با برادرش يوسف
پيوند دهند! يوسف از شنيدن اين سخن سخت ناراحت شد و" آن را در دل مكتوم داشت،
و براى آنها آشكار نساخت" (فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ
وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ).
چرا كه او
مىدانست آنها با اين سخن، مرتكب تهمت بزرگى شدهاند، ولى به پاسخ آنها نپرداخت،
همين اندازه سربسته به آنها گفت:" شما از آن كسى كه اين نسبت را به او
مىدهيد بدتريد"- يا- شما نزد من از نظر مقام و منزلت بدترين مردميد (قالَ
أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً).
سپس
افزود:" خداوند درباره آنچه مىگوئيد آگاهتر است" (وَ
اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ).
درست است كه
برادران يوسف تهمت ناروايى به برادرشان يوسف زدند به گمان اينكه خود را در اين
لحظات بحرانى تبرئه كنند، ولى بالآخره اين كار بهانه و دستاويزى مىخواهد كه چنين
نسبتى را به او بدهند، به همين جهت مفسران در اين زمينه به كاوش پرداخته و سه
روايت از تواريخ پيشين در اين زمينه
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 43