responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 34

مانده است؟ من براى رفع تنهائيش او را با خودم بر سر يك سفره مى‌نشانم! سپس دستور داد براى هر دو نفر يك اطاق خواب مهيا كردند، باز بنيامين تنها ماند يوسف گفت: او را نزد من بفرستيد، در اين هنگام يوسف برادرش را نزد خود جاى داد، اما ديد او بسيار ناراحت و نگران است و دائما به ياد برادر از دست رفته‌اش يوسف مى‌باشد، در اينجا پيمانه صبر يوسف لبريز شد و پرده از روى حقيقت برداشت، چنان كه قرآن مى‌گويد:" هنگامى كه وارد بر يوسف شدند او برادرش را نزد خود جاى داد و گفت: من همان برادرت يوسفم، غم مخور و اندوه به خويش راه مده و از كارهايى كه اينها مى‌كنند نگران مباش".

(وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلى‌ يُوسُفَ آوى‌ إِلَيْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ‌).

" لا تبتئس" از ماده" بؤس" در اصل بمعنى ضرر و شدت است، و در اينجا به معنى اين است كه اندوهگين و غمناك مباش! منظور از كارهاى برادران كه بنيامين را ناراحت مى‌كرده است، بى‌مهرى- هايى است كه نسبت به او و يوسف داشتند، و نقشه‌هايى كه براى طرد آنها از خانواده كشيدند، اكنون كه مى‌بينى كارهاى آنها به زيان من تمام نشد بلكه وسيله‌اى بود براى ترقى و تعالى من، بنا بر اين تو نيز ديگر از اين ناحيه غم و اندوهى به خود راه مده.

***
در اين هنگام طبق بعضى از روايات، يوسف به برادرش بنيامين گفت: آيا دوست دارى نزد من بمانى، او گفت آرى ولى برادرانم هرگز راضى نخواهند شد چرا كه به پدر قول داده‌اند و سوگند ياد كرده‌اند كه مرا به هر قيمتى كه هست با خود بازگردانند، يوسف گفت: غصه مخور من نقشه‌اى مى‌كشم كه آنها ناچار شوند ترا نزد من بگذارند،" سپس هنگامى كه بارهاى غلات را براى‌

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 34
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست