responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 35

برادران آماده ساخت دستور داد پيمانه گرانقيمت مخصوص را، درون بار برادرش بنيامين بگذارد" (چون براى هر كدام بارى از غله مى‌داد) (فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ‌).

البته اين كار در خفا انجام گرفت، و شايد تنها يك نفر از ماموران، بيشتر از آن آگاه نشد، در اين هنگام ماموران كيل مواد غذايى مشاهده كردند كه اثرى از پيمانه مخصوص و گرانقيمت نيست، در حالى كه قبلا در دست آنها بود: لذا همين كه قافله آماده حركت شد، كسى فرياد زد: اى اهل قافله شما سارق هستيد"! (ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ‌).

برادران يوسف كه اين جمله را شنيدند، سخت تكان خوردند و وحشت كردند، چرا كه هرگز چنين احتمالى به ذهنشان راه نمى‌يافت كه بعد از اينهمه احترام و اكرام، متهم به سرقت شوند!

***
لذا" رو به آنها كردند و گفتند: مگر چه چيز گم كرده‌ايد"؟

(قالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ‌).

***
" گفتند ما پيمانه سلطان را گم كرده‌ايم و نسبت به شما ظنين هستيم" (قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ‌).

و از آنجا كه پيمانه گرانقيمت و مورد علاقه ملك بوده است،" هر كس آن را بيابد و بياورد، يك بار شتر به او جايزه خواهيم داد" (وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ).

سپس گوينده اين سخن براى تاكيد بيشتر گفت:" و من شخصا اين جايزه را تضمين مى‌كنم". (وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ‌).

برادران كه سخت از شنيدن اين سخن نگران و دستپاچه شدند، و نمى-

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 35
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست