نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 375
دشمنان نمىديدند
تاييد نمود، و آن جنود دشمنان را از راههاى مختلفى از وى منصرف مىكردند، و آن
راههاى مختلف همان عواملى بود كه در انصراف مردم از وارد شدن در غار و دستگير
كردن آن جناب مؤثر بود. و در اينكه آن عوامل چه بوده رواياتى وارد شده كه- ان شاء
اللَّه- در بحث روايتى خواهد آمد.
[چند دليل
بر اينكه ضمير عليه در جمله:(فَأَنْزَلَ اللَّهُ
سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ) به رسول 6 بر مىگردد نه به صاحب (ابو
بكر)]
در اينجا
خواهيد پرسيد چرا ضمير عليه را به ابى بكر برنگردانديد، و آن را به
رسول خدا 6 عايد ساختيد؟ در جواب مىگوئيم: به چند دليل: اول، بخاطر اينكه همه
ضميرهايى كه قبل و بعد از اين ضمير هست يعنى ضميرهاى(إِلَّا
تَنْصُرُوهُ)، نصره ، اخرجه ، لصاحبه و
ايده همه به آن جناب برمىگردد، و با اين حال و با اينكه قرينه قطعيهاى در
كار نيست معنا ندارد كه در ميان همه اين ضمائر تنها ضمير عليه را به
ابى بكر برگردانيم.
دوم اينكه،
اصل بناى كلام بر اساس تشريح و بيان نصرت و تاييدى است كه خداى تعالى نسبت به
پيغمبر گرامىاش نموده، و از اينجا شروع شده كه اگر شما او را يارى نكنيد، خداوند
در روزى كه احدى نبود تا بتواند ياريش كند او را يارى فرمود، و سكينت بر او نازل
كرد، و بوسيله جنودى از نصر كمك نموده، از كيد دشمنان حفظ فرمود، و همه اينها مختص
به رسول خدا 6 بوده.
بدليل اينكه
كلمه اذ سه مرتبه تكرار شده و در هر بار جمله ما قبل تشريح شده. در
بار اول كه فرمود:(إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا) بيان مىكند
آن زمانى را كه بطور اجمال در جمله(فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ) بود، و
مىفهماند در آن زمانى او را يارى كرد كه كفار او را بيرون كردند. و در بار دوم كه
فرمود:(إِذْ هُما فِي الْغارِ) بيان مىكند تشخيص
حالى را كه قبل از آن ذكر شده بود، يعنى حال(ثانِيَ
اثْنَيْنِ) را، و مىفهماند كه زمان اين حال چه وقت بود، يعنى، در چه وقت او
يكى از دو نفر بود. و در بار سوم كه فرمود:(إِذْ يَقُولُ
لِصاحِبِهِ) بيان كرد تشخيص آن زمانى را كه در غار بودند.
سوم اينكه،
آيه شريفه هم چنان در يك سياق ادامه دارد، تا آنجا كه مىفرمايد:(وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ
الْعُلْيا)، و جاى هيچ ترديد نيست كه اين جمله بيان جملات قبل، و مقصود
از كلمه كسانى كه كافر شدند همان رأيى است كه مشركين مكه در دار
الندوة دادند، كه دسته جمعى آن جناب را به قتل رسانيده، نورش را خاموش كنند. و
مقصود از كلمه خدا وعده نصرت و اتمام نورى است كه به وى داده. و با
اين حال چطور ممكن است ميان بيان و مبين جملهاى آورده شود كه بيان مبين نباشد،
يعنى، بيان راجع به نصرتى باشد كه
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 375