نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 349
حاجت نيست و هم زياد
يافت مىشود يكسان نيست، چون رغبت مردم نسبت به دومى كمتر است، همين معنا سبب شده
كه پاى قيمت و ارزيابى به ميان آيد.
بعد از آنكه
خود را ناچار ديدند از اينكه براى حفظ نسبتها، معيارى بنام قيمت درست كنند، و چون
بايد خود آن معيار ارزش ثابتى داشته باشد، لا جرم بعضى از اجناس ناياب و عزيز الوجود
از قبيل گندم، تخم مرغ و نمك را اصل در قيمت قرار دادند تا ساير اجناس و اعيان
مالى را با آن بسنجند، در نتيجه آن جنس عزيز الوجود مدار و محورى شد كه تمامى
مبادلات بازارى بر آن دور مىزد، و اين سليقه از همان روزگار قديم تا امروز در
بعضى از جوامع كوچك از قبيل دهات و قبيلهها دائر بوده و هست[1].
تا آنكه در
ميان اجناس ناياب و عزيز الوجود به پارهاى از فلزات از قبيل طلا، نقره و مس
برخورده آن را مقياس سنجش ارزشها قرار دادند و در نتيجه طلا، نقره و مس بصورت
نقدينههايى درآمدند كه ارزش خودشان ثابت و ارزش هر چيز ديگرى با آنها تعيين
مىگرديد.
رفته، رفته
طلا مقام اول را، نقره مقام دوم و ساير فلزات قيمتى مقامهاى بعدى را حيازت كردند،
و از آنها سكههاى سلطنتى و دولتى زده شد و به نامهاى دينار، درهم و فلس و نامهاى
ديگرى كه شرحش مايه تطويل و از غرض بحث ما بيرون است ناميده شدند.
و چيزى نگذشت
كه نقدين، يعنى سكههاى طلايى و نقرهاى مقياس اصلى قيمتها شده، هر چيز ديگر و هر
عملى با آنها تقويم و ارزيابى شد، و نوسانهاى حوايج زندگى همه به آن دو منتهى
گرديد و آن دو ملاك دارايى و ثروت شدند، و كارشان بجايى رسيد كه گويى جان مجتمع و رگ
حياتش بسته بوجود آنها است، اگر امر آنها مختل شود حيات اجتماع مختل مىگردد، و
اگر آنها در بازار معاملات در جريان باشند معاملات ساير اجناس جريان پيدا مىكند و
اگر آنها متوقف شوند ساير اجناس نيز متوقف مىگردد.
امروزه
وظيفهاى را كه نقدين در مجتمعات بشرى از قبيل حفظ قيمت اجناس و عملها و تشخيص
نسبت ميان آنها بعهده داشت، اوراق رسمى از قبيل پوند ،
دلار و غير آن دو و نيز چك و سفتههاى بانكى بعهده گرفته است. و در تعيين
قيمت اجناس و اعمال و تشخيص نسبتهايى كه ميان آنهاست رل نقدين را بازى مىكند،
بدون اينكه خودش قيمتى جداگانه داشته باشد. و بعبارت ديگر تقريبا مىتوان گفت
اينها قيمت هر چيزى را معلوم مىكنند و ليكن
[1] ابن بطوطه مىنويسد: در بعضى از نقاط افريقا به مردمى
برخوردم كه پولشان تكههاى نمك بود، چون در آنجا نمك عزيز الوجود و ناياب بود.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 349