نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 293
نديدند، چون حمله
آنها دسته جمعى و مثل حمله يك تن واحد بود، و اين خود يك امر طبيعى است كه وقتى
انسان به خطرى ناگهانى و دفعى برمىخورد و مهلتى براى دفاع نمىبيند ناچار مىشود
جا خالى كند، شاهد اين معنا نازل شدن سكينت بر رسول خدا و همه مسلمين است.
پس، معلوم
مىشود كه همه مضطرب شدند حتى رسول خدا 6، چيزى كه هست اضطراب رسول خدا 6
بخاطر پيش آمدى بود كه واقع شد، ولى اضطراب مسلمين براى اين بود كه حمله ناگهانى
دشمن آنهم بطور دسته جمعى مهلتى نداد تا خودشان را جمع و جور كنند.
باز از شواهد
اين معنا اين است كه به مجرد اينكه صداى رسول خدا 6 و عباس بن عبد المطلب را شنيدند
بلا درنگ برگشته و به كمك سكينتى كه خدا نازل كرد دشمن را فرارى دادند.
مفسر نامبرده
سپس آيات راجع به صفات اصحاب پيغمبر را از قبيل آيه بيعت رضوان و آيه(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ
...) و آيه(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ...)، و همچنين
رواياتى كه در مدح ايشان وارد شده نقل كرده است[1].
ولى بايد
دانست كه وى ميان بحث تفسيرى كه كارش بدست آوردن مدلول آيات كريمه قرآن است با بحث
كلامى كه هدفى جز اثبات گفته متكلم در باره مسلكى و مذهبى نداشته و بهر دليلى كه
ممكن باشد از عقل و كتاب و سنت و اجماع و يا دليلى مختلط از اينها تمسك مىجويد،
خلط كرده است، و بحث تفسيرى اجازه استدلال بغير قرآن را نمىدهد، و مفسر نبايد
نظريهاى از نظريات علمى را بر قرآن كه خداوند آن را تبيان قرار داده تحميل كند.
اما اينكه
گفت: لشكريان اسلام از ترس فرار نكردند، و نخواستند از يارى رسول خدا 6
شانه خالى كنند، بلكه جا خالى كردنى بيش نبوده، آنهم براى اين بود كه دشمن
نابهنگام حملهور شد، لذا ناچار شدند نخست فرار كنند، و بعد برگشته و به دشمن حمله
كردند جواب جمله(ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ) را نمىدهد،
اين جمله مىفرمايد شما پشت به دشمن فرار كرديد و اين عمل ايشان مشمول
قانون كلى آيه حرمت فرار از زحف است كه مىفرمايد:( فَلا
تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ) ...(فَقَدْ
باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ... )[2].