نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 287
حق ندارد داخل مسجد
الحرام شود، قريش بسيار ناراحت شده گفتند: تجارت ما از بين رفت، و زن و بچه ما
بيچاره شدند و خانههايمان خراب شد. پس خداى تعالى اين آيه را نازل كرد:( قُلْ)- يا محمد-(إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ
عَشِيرَتُكُمْ) ...(وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ )[1].
مؤلف: بنا بر
اين روايت، جا داشت جمله(حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ
بِأَمْرِهِ) در اين آيه به كسادى بازار و باز شدن در ديگرى از روزى براى آنان
تفسير شود، هم چنان كه نظيرش در ضمن آيات بعد از اين آيات آمده، مىفرمايد:(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا
الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ
يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ).
بلكه مىتوان
گفت بنا بر اين روايت، اصلا مورد هر دو آيه يكى است، و ليكن ميان اين دو آيه از
نظر لحن فرق بسيار است، در آيه(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
...) لسان، لسان رفق و احترام است، و در آيه(إِنْ كانَ
آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ) با در نظر داشتن آخر آن كه مىفرمايد:(وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ) لسان، لسان خشونت
است، پس نمىتوان گفت كه خطاب در اين دو آيه به اشخاص واحدى است.
علاوه بر
اينكه، در آيه مورد بحث گفتگو از دوستى پدران و فرزندان و عشيره و اموال است، و
اين مطلب در روايت خاطرنشان نشده، و اگر قريش از ضايع شدن پدران و فرزندان و
همسران و برادران و اموال نمىترسيدند پس چرا آيه آنها را ذكر كرد، و در صورت
ترجيح محبت آنها بر محبت خدا و رسول، تهديدشان كرده؟ و نيز در اين صورت اسم جهاد
را در آيه بردن چه معنايى دارد؟- دقت فرمائيد.
و در الدر
المنثور است كه احمد و بخارى از عبد اللَّه بن هشام روايت كردهاند كه گفت: ما با
رسول خدا 6 بوديم، حضرت دست عمر بن خطاب را گرفته بود، عمر گفت: يا رسول اللَّه!
به خدا سوگند تو در دل من از هر چيز ديگرى غير از جانم محبوبترى.
حضرت فرمود:
احدى از شما ايمان نياورده مگر وقتى كه من از جانش هم محبوبتر باشم[2].