نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 500
آن گاه هر دو قسم را
مورد امر قرار داده، و اما ذكر به صداى بلند را مورد امر قرار نداده بلكه از آن
اعراض كرده، و اين نه به خاطر ذكر نبودن آن است، بلكه به خاطر اين است كه چنين ذكر
گفتنى با ادب عبوديت منافات دارد، دليل اين معنا روايتى است كه از رسول خدا 6
وارد شده كه در بعضى از جنگهايش با اصحابش طى مسافت مىكرد تا رسيدند به بيابانى
هولناك، و اتفاقا آن شب شبى تاريك بود يكى از اصحابش به صداى بلند تكبير مىگفت،
حضرت فرمود: آن كسى را كه شما مىخوانيد نه دور است و نه غايب- البته ناگفته نماند
كه اين روايت نقل به معنا شده-.
تضرع
از ضراعة و به معناى تملق توأم با نوعى خشوع و خضوع است، و
خيفة يك نوع مخصوصى از ترسيدن را گويند، و منظور از آن، آن نوعى است كه با
ساحت مقدس بارى تعالى مناسب است، بنا بر اين در معناى تضرع ميل و رغبت
به نزديك شدن به شخص متضرع- اليه، و در معناى خيفه پرهيز و ترس و ميل
بدور شدن از آن شخص نهفته است، پس مقتضاى اينكه ذكر را توصيف كرد به دو وصف تضرع و
خيفه، اين است كه آدمى در ذكر گفتنش حالت آن شخصى را داشته باشد كه چيزى را هم
دوست دارد و به اين خاطر نزديكش مىرود و هم از آن مىترسد و از ترس آن به عقب
برگشته و دور مىشود، و خداى سبحان هر چند خير محض است، و شرى در او نيست، و اگر
شرى به ما مىرسد از ناحيه خود ما است، و ليكن خداى تعالى ذو الجلال و الاكرام
است، هم اسماء جمال را دارد كه ما و هر چيزى را به تقرب به درگاهش دعوت نموده و
بسويش جذب مىكند، و هم داراى اسماء جلال است كه قاهر بر هر چيز است، و هر چيزى را
از او دفع و دور مىكند، پس ذكر شايسته او- كه داراى همه اسماء حسنى است- به اين
است كه مطابق با مقتضاى همه اسماءش بوده باشد چه اسماء جماليه او و چه اسماء
جلاليهاش (نه اينكه تنها بر طبق اسماء جماليهاش باشد) و اين صورت نمىگيرد مگر
اينكه تضرعا و خيفة و رغبا و رهبا باشد.
(بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ) ظاهر اين جمله اين است كه قيد جمله(وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ) باشد و در نتيجه تنها ذكر قولى است كه
به دو قسم ذكر در صبح و ذكر در شام تقسيم مىشود نه ذكر قلبى، آن وقت با بعضى از
فرائض يوميه نيز تطبيق مىكند.
(وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ)- اين جمله تاكيد امر به ذكر در اول آيه است،
و در آن از خود غفلت، نهى نكرد بلكه از داخل شدن در زمره غافلان نهى فرمود، و
مقصود از غافلان آن كسانى هستند كه غفلت در ايشان مستقر شده.
با اين بيان
روشن مىشود آن ذكر مطلوبى كه در اين آيه به آن امر شده عبارت است از
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 500