نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 485
تمام اشياء نيست مگر
خداى تعالى، پس تنها او عالم به غيب است.
و ليكن از
آنجايى كه سؤال كنندگان از رسول خدا 6 فهم ساده و عاميانهشان قاصر از درك اين
معنا بوده لذا خداى تعالى دستور داده كه جواب ايشان را طورى بدهد كه در خور فهم
ايشان باشد، و آن اين است كه بگويد: علم غيب آدمى را به تمامى خير و شرها واقف
مىسازد، و عادة معقول نيست كسى كه به همه خير و شرها اطلاع دارد از اطلاعات خود
استفاده نكند، و اگر كسى تمامى خيرات را به خود جلب نكرده و همه شرور را از خود
دفع نمىكند بايد بفهميم كه قطعا علم غيب نداشته است.
پس جمله(قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي) در صدر آيه توصيف رسول خدا 6 است از خود
بنحوى كه با نتيجه داشتن علم غيب منافات داشته باشد:(وَ لَوْ
كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ ...)، بيان نتيجه داشتن علم غيب است، تا اين دو
فصل از آيه نتيجه دهد كه وى علم به غيب ندارد، آن گاه جمله(إِنْ
أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ) بيان حقيقت حال آن جناب در ادعايى است كه
مىكند، و آن اين است كه من فقط مدعى رسالتم و با اين ادعا ادعاى ديگرى ندارم.
بحث
روايتى
در تفسير قمى
در ذيل آيه(يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها
...)، گفته: معصوم (ع) فرموده است: قريش عاص بن وائل سهمى و نضر بن حارث
بن كلده و عقبة بن ابى معيط را به نجران فرستادند تا در آنجا از علماء يهود مسائلى
را آموخته آن گاه آن مسائل را از رسول خدا 6 بپرسند، از مسائلى كه نامبردگان
آموخته بودند و از آن حضرت پرسيدند اين بود كه قيامت چه وقت بپا مىشود، خداى
تعالى در جواب سؤال ايشان آيه(يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ
أَيَّانَ مُرْساها ...)، را نازل كرد[1]
و در تفسير عياشى از خلف بن حماد از مردى از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود:
خداوند در كتابش مىفرمايد:(وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ
لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ) و مقصود
از سوء ، فقر است[2].
مؤلف: اين
روايت را صدوق نيز در معانى الاخبار[3] به سند
خود از خلف بن حماد از مردى از آن حضرت روايت كرده، حسين بن بسطام هم در كتاب طب
الأئمه[4] آن را از
جابر بن يزيد از حضرت ابى جعفر (ع) روايت كرده است.