responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 472

ظاهر، يا باطن و در سوره حشر: يا مليك، يا قدوس، يا سلام، يا مؤمن، يا مهيمن، يا عزيز، يا جبار، يا متكبر، يا خالق، يا بارى، يا مصور و در سوره بروج: يا مبدى، يا معيد و در سوره فجر: يا وتر و در سوره اخلاص: يا احد، يا صمد آمده است‌[1].

[آنچه در مورد اين روايات بايد گفت‌]

مؤلف: اين روايت خالى از تشويش نيست، براى اينكه لفظ جلاله را نيز داخل در اسماء نود و نه‌گانه كرده و حال آنكه جزء آنها نيست. علاوه، بعضى از اسماء را نظير كبير تكرار كرده است. ديگر اينكه در اول، اسماء وارده در قرآن را نود و نه عدد شمرده و ليكن وقتى آنها را تفصيل داد صد و ده عدد شمرد، از همه اينها گذشته موارد ديگرى براى مناقشه در آن هست، و آن چند مورد است كه اسمايى را از يك سوره دانسته، و حال آنكه در آن سوره نيست مانند اسم فرد در سوره مريم و اسم برهان در سوره انعام و همچنين مواردى ديگر.

از اين چند روايتى كه ما از روايات شماره اسماى خدا به آن دست يافتيم بخوبى بر مى‌آيد كه روايات مذكور دلالت ندارد بر اينكه اسماى خدا منحصر در آن مقدار است كه روايات شمرده است، علاوه بر اينكه اسماى وارده در خود اين روايات با هم تطبيق نمى‌كند، و پاره‌اى از اسماء كه در قرآن به عنوان اسم آمده در اين روايات ذكر نشده و پاره‌اى ديگر را كه در قرآن به اين عنوان وجود ندارد ذكر شده است، بلكه تنها چيزى كه اين روايات دلالت بر آن دارند اين است كه از اسماى خدا نود و نه اسم است كه از خواص آن اين است كه هر كس خدا را به آنها بخواند دعايش مستجاب مى‌شود، و هر كس آنها را بشمارد داخل بهشت مى‌شود.

علاوه بر اين، در اين ميان روايات ديگرى نيز هست كه دلالت دارد بر اينكه اسماى خدا بيشتر از نود و نه عدد است- و به زودى بعضى از آن روايات خواهد آمد- و در ادعيه ماثوره از رسول خدا 6 و ائمه اهل بيت (ع) اسماء بسيار زيادى غير آنچه كه در قرآن است ديده مى‌شود كه نوعا در روايات شماره اسماء ذكر نشده است.

[شرح و تفسير روايتى از امام صادق 7 در باره اسماء حسناى خداى تعالى‌]

در كافى به سند خود از ابى عبد اللَّه (ع) روايت كرده كه فرمود: خداى تعالى اسمى را آفريد كه با حروف تلفظ كردنى نيست، و به لفظى ادا كردنى نيست، و شخصيت جسدى و كالبدى ندارد و به تشبيهى وصف كردنى نيست، و به رنگى رنگرزى نشده، اقطار از آن منفى و نواحى و حدود از آن دور است، و حس هر متوهم از درك آن محجوب، و مستترى است غير مستور.

آن گاه اين اسم را كلمه تامه‌اى قرار داد و بر چهار جزء با هم تركيبش كرد بطورى كه‌


[1] الدر المنثور ج 3 ص 148

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 472
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست