نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 433
زيانكارانند (178).
بسيارى از جن
و انس را براى جهنم آفريدهايم دلها دارند كه با آن فهم نمىكنند چشمها دارند كه
با آن نمىبينند گوشها دارند كه با آن نمىشنوند ايشان چون چارپايانند بلكه آنان
گمراهترند ايشان همانانند غفلتزدگان (179).
بيان آيات
[بيان آيات
مربوط به بلعم باعوراء و اشاره به اينكه تا مشيت خدا كمك نكند، اسباب و وسائل
معمولى براى تحصيل سعادت بسنده نيست]
اين آيات
داستان ديگرى از داستانهاى بنى اسرائيل را شرح مىدهد، و آن داستان بلعم بن
باعورا است، خداى تعالى پيغمبر خود رسول اكرم (صلوات اللَّه عليه) را دستور
مىدهد كه داستان مزبور را براى مردم بخواند تا بدانند صرف در دست داشتن اسباب
ظاهرى و وسايل معمولى براى رستگار شدن انسان و مسلم شدن سعادتش كافى نيست، بلكه
مشيت خدا هم بايد كمك كند، و خداوند، سعادت و رستگارى را براى كسى كه به زمين
چسبيده (سر در آخور تمتعات مادى فرو كرده) و يكسره پيرو هوا و هوس گشته و حاضر
نيست به چيز ديگرى توجه كند، نخواسته است، زيرا چنين كسى راه به دوزخ مىبرد. آن
گاه نشانه چنين اشخاص را هم برايشان بيان كرده و مىفرمايد: علامت اينگونه اشخاص
اين است كه دلها و چشمها و گوشهايشان را در آنجا كه به نفع ايشان است بكار
نمىگيرند، و علامتى كه جامع همه علامتها است اين است كه مردمى غافلند.
(وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها
...) بطورى كه از سياق كلام بر مىآيد معناى آوردن آيات، تلبس به پارهاى
از آيات انفسى و كرامات خاصه باطنى است، به آن مقدارى كه راه معرفت خدا براى انسان
روشن گردد، و با داشتن آن آيات و آن كرامات، ديگر در باره حق شك و ريبى برايش باقى
نماند.
و
معناى انسلاخ بيرون شدن و يا كندن هر چيزى است از پوست و جلدش، و اين
تعبير كنايه استعارى از اين است كه آيات چنان در بلعم باعورا رسوخ داشت و وى آن
چنان ملازم آيات بود كه با پوست بدن او ملازم بود، و بخاطر حبث درونى كه داشت از
جلد خود بيرون آمد.
و
اتباع مانند اتباع و تبع پيروى كردن و بدنبال جاى
پاى كسى رفتن است، و كلمات: تبع و أتبع و
اتبع هر سه به يك معنا است. و غى و غواية ضلالت را
گويند، و گويا بيرون شدن از راه بخاطر نتوانستن حفظ مقصد باشد، پس فرق ميان
غوايت و ضلالت اين است كه اولى دلالت بر فراموش كردن مقصد و غرض
هم مىكند، پس كسى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 433