نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 43
چرا آدم آن را
پذيرفت؟ 16- و با اينكه خلود در دنيا مخالف با اعتقاد به معاد است چگونه طمع در
خلود كرد؟ 17- با اينكه آدم در زمره پيغمبران بود چطور ممكن است معصيت كرده باشد؟
18- با اينكه
توبه كار مانند كسى است كه گناه نكرده است چطور توبه آدم قبول شد و ليكن به مقامى
كه داشت بازنگشت؟ و چگونه ...؟ و چگونه ...؟
اهمال و كوتاهى
مفسرين در اين موضوع جدى و حقيقى، و بى بند و بارى آنها در اشكال و جواب به حدى
رسيد كه در جواب از اين اشكالات بعضى از آنان به خود جرأت دادند كه بگويند مقصود
از آدم در اين داستان آدم نوعى است، و داستان يك داستان خيالى محض است[1]. و يا بگويند مقصود از ابليس قوهاى
است كه آدمى را به شر و فساد دعوت مىكند[2].
و يا بگويند صدور فعل قبيح از خداوند جايز است، و همه گناهان از ناحيه خود او است.
و او است كه آنچه را خودش درست كرده خراب مىكند، و بطور كلى، خوب آن چيزى است كه
او بخواهد و به آن امر كند و بد آن چيزى است كه او از آن نهى كند[3].
و يا بگويند اصلا آدم از زمره پيغمبران نبوده و يا بطور كلى انبيا معصوم از گناه
نيستند، و يا قبل از بعثت معصوم نيستند و آدم آن موقع كه نافرمانى كرد مبعوث نشده
بود[4] و يا
بگويند همه اين صحنهها براى امتحان بوده است[5].
بايد دانست
تنها چيزى كه باعث بىفايده بودن اين مباحث شده اين است كه اين مفسرين در اين
مباحث بين جهات حقيقى و جهات اعتبارى فرق نگذاشته و مسائل تكوينى را از مسائل
تشريعى جدا نكردهاند، و بحث را درهم و برهم نموده، اصول قراردادى و اعتبارى را كه
تنها براى تشريعيات و نظام اجتماعى مفيد است در امور تكوينى دخالت داده و آن را،
حكومت دادهاند.
[چند مطلب
كه بايد در بحث از مساله شيطان و حقائق دينى و تكوينى مربوط به آن بيان شود]
[1- وجود
نفسى اشياء خير است]
ما اگر
بخواهيم در پيرامون اين مساله و حقايق دينى و تكوينيى كه در آن است آزادانه بحث
كنيم بايد قبلا چند جهت را تحرير نماييم:
1- بايد
دانست تمامى اشيايى كه متعلق خلق و ايجاد قرار گرفته و يا ممكن است قرار بگيرد
وجود نفسىشان (وجودشان بدون اينكه اضافه به چيزى داشته باشد) خير است. بطورى