نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 388
و خويشتن را فرزندان
و دوستان خدا مىناميدند، و نمىتوان آن را حمل بر اين كرد كه خواستهاند به خود
وعده توبه دهند، زيرا در آن هيچ قرينهاى كه دلالت بر اين كند ديده نمىشود، هم
چنان كه نمىتوان آن را حمل بر اميد رحمت و مغفرت الهى كرد، براى اينكه اميدوارى
به مغفرت خدا آثارى دارد كه با رفتار ايشان هيچ سازگارى ندارد.
آرى، اميد
خير هميشه توأم با خوف از شر است، هم چنان كه اميد خير مايه آرامش خاطر و مسرت
درونى است همچنين خوف از شر باعث اضطراب خاطر و اندوه درونى است، پس اميدوارى صحيح
و صادق نشانيش اين است كه نفس آدمى حالتى متوسط بين سكون و اضطراب و جذب و دفع و
مسرت و اندوه داشته باشد، و كسى كه خود را يكسره به دست شهوات سپرده و غوطهور در
لذائذ مادى است، و اصلا به ياد عقوبت كارهاى زشت خود نيست، و وقتى هم كسى او را از
وعدههايى كه خداوند به ستمكاران داده مىترساند، و او را به ياد عواقب وخيم
مجرمين مىاندازد، در پاسخ مىگويد: خدا كريم و بخشنده است و با همين
حرف به خيال خود، خود را از حمله بدگويان رهانيده، و خيال خود را در تمتع از لذائذ
مادى راحت مىكند چنين كسى اميدش اميد صادق نيست، بلكه آرزويى است كاذب و نقشه
خطرناكى است از وسوسههاى شيطان،( فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ
رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً)[1] كسى كه اميد لقاى
پروردگار خود را دارد بايد عمل صالح كند و در پرستش كسى را شريك پروردگار خود
نگيرد .
(وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ) ولى اگر سود مادى
ديگرى غير از آنچه دارند عايدشان شود از هوا مىقاپند و به آنچه كه دارند قناعت
نمىكنند و اگر راستى اميد مغفرت مىداشتند از اينگونه عايديها صرفنظر نموده و
بدين وسيله بازگشت خود را به خدا و پرهيزشان را از محرمات او ابراز مىداشتند،
زيرا همين چشمپوشى از اينگونه عوائد خود يك نحوه بازگشت است، در اين صورت ممكن
بود كلامشان را كه گفتند:(سَيُغْفَرُ لَنا) حمل بر آن
اميدى كنيم كه تائبين به آمرزش خدا دارند، ليكن اين بينوايان هر چه از مال دنيا
عايدشان شود بدون اينكه خدا را منظور داشته باشند مىخورند.
بنا بر اين،
جمله(وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ) در حقيقت
همان معنايى را مىرساند كه آيه(كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ
مُنكَرٍ فَعَلُوهُ)[2] در وصف
ايشان بيان مىكند.