نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 365
[1] كه خطاب به بنى اسرائيل است بر آن اشعار دارد،
الا اينكه هيچ خردمندى ترديد ندارد در اينكه دينى كه محمد 6 به همراهى كتابى از
ناحيه خدا آورده هر چند بر كتب آسمانى ديگر صحه گذارده و آنها را تصديق كرده است،
و ليكن خودش يگانه دينى است كه در قالب بىروح امر به معروف و نهى از منكر تا آنجا
كه ظرفيت داشته روح حيات دميده و كار آن را كه جز دعوت زبانى چيز ديگرى نبود به
جايى رسانيد و آن قدر آن را توسعه داد كه شامل جهاد با اموال و نفوس گرديد، و تنها
دينى است كه جميع امور مربوط به زندگى بشر و همه شؤون و اعمال وى را بر شمرده و
آنها را به دو قسم طيبات و خبائث تقسيم، و طيبات را حلال و خبائث را حرام نموده
است.
آرى قوانين
مجعوله در هيچ دين و هيچ قانون اجتماعى به تفصيل قوانين اين شريعت نبوده و بمانند
آن به جزئيات و دقائق امور نپرداخته است، دينى است كه جميع احكام و تكاليف شاقهاى
كه در ساير اديان و مخصوصا در دين يهود و به دست احبار و ملايان ايشان رخنه پيدا
كرده بود نسخ كرده و از بين برده، پس حد اعلا و كامل امور پنجگانه مذكور در آيه
مورد بحث كه عبارت بود از: 1- امر به معروف 2- نهى از منكر 3- تحليل طيبات 4-
تحريم خبائث 5- برداشتن تكاليف شاقه جعلى و غير الهى، تنها و تنها در اسلام يافت
مىشود، هر چند در ساير اديان نمونهاى از هر يك آنها ديده مىشود.
[كامل و
جامع بودن اسلام، خود دليلى است مستقل بر حقانيت آن]
و همين معنا
صرفنظر از شهادت تورات و انجيل بر حقانيت اسلام، خود بهترين شاهد و روشنترين گواه
بر صدق ادعاى آورنده آن است، بطورى كه اگر بشارات و علائم آن جناب در تورات و
انجيل هم نيامده بود، و آن دو كتاب شهادت صريحى بر نبوت وى نداشتند. همين كمال
شريعتش در شهادت بر صدق ادعايش كافى بود، چون شريعت آن حضرت در حقيقت تكميل شده
همان شريعت موسى و عيسى (ع) است. حال بايد از يهود و نصارا پرسيد غرض از پيروى يك
دين صحيح و اصولا انتظارى را كه از يك شريعت حق مىتوان داشت چيست؟ آيا علامت صحيح
بودن يك دين جز اين است كه برگشت تمامى احكام و قوانينش به يكى از امور پنجگانه
بالا باشد و بخواهد با تفاصيل احكامش معروف را معروف و منكر را منكر دانسته طيبات
را حلال و خبائث را حرام نموده و خرافات و عقائد ساختگى سودپرستان را لغو كند؟ اگر
چنين است پس بايد اعتراف كنند به اينكه شريعتى كه متضمن حد