نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 300
از خلاصى از اسارت
فرعونيان برايشان پيش آمد. و اينكه گفتيم پارهاى براى اين است كه
قرآن كريم در اين آيات تنها آن حوادثى را نقل كرده كه با غرض منظور نظر در آيات
قبل تناسب دارد، و آن غرض بيان اين جهت بود كه هيچ وقت دعوت دينى متوجه به قومى
نشد مگر اينكه اكثريت آن قوم را كسانى تشكيل دادند كه به آن دعوت كافر و عهد خداى
را ناقض بودند، و خداوند مؤمنين ايشان را به مزيد كرامت خود و كافرين ايشان را به
عذاب شديدش اختصاص داد، اينك در اين آيات داستان عبور بنى اسرائيل از دريا و
درخواستشان از موسى مبنى بر اينكه موسى (ع) جهت ايشان بتى درست كند تا آن را عبادت
كنند، و داستان گوسالهپرستى و در ضمن آن مساله نزول تورات را بيان مىكند.
[اشاره به
اينكه بنى اسرائيل مردمى مادى و حسگرا و تحت تاثير مرام بت پرستى قبطيان
بودهاند]
(وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ ...) كلمه
عكوف به معناى اقبال و روى آوردن و ملازمت نمودن آن به چيزى است بر سبيل
تعظيم[1].
و معناى
اينكه فرمود:(اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ) اين است
كه تو براى ما معبودى قرار بده هم چنان كه اين قوم براى خود معبودى قرار
داده و درست كردهاند .
در اينجا
براى اينكه خواننده محترم زمينه اين فقره از كلام الهى را در دست داشته باشد
ناگزيريم چند كلمه بطور اختصار در باره سير تاريخى بنى اسرائيل ايراد نماييم، و آن
اين است كه: بنى اسرائيل بعد از جدشان ابراهيم (ع) به دين همان جناب باقى بوده و از
ميان آنان اسحاق، يعقوب و يوسف (ع) برگزيده شدند كه ايشان را به آن دين يعنى به
دين توحيد دعوت نموده و چنين اعلام مىكردند كه در دين توحيد جز خداى سبحان كسى و
يا چيزى نبايد پرستش شود، و خدا را در اين باره شريكى نيست، او بزرگتر از آن است
كه جسم و يا جسمانى بوده باشد و متشكل به اشكال و محدود به حدود و اندازهها گردد،
و ليكن از داستان بنى اسرائيل بر مىآيد كه مردمى مادى و حسى بودهاند، و در زندگى
هيچ وقت از مساله اصالت حس تجاوز نمىكردند، و اعتنايى به ما وراى حس نداشتهاند،
و اگر هم داشتهاند از باب تشريفات بوده، و اصالت حقيقى نداشته. يهوديها با داشتن
چنين عقايدى سالهاى دراز تحت اسارت قبطىها كه رسمشان بتپرستى بود، و در عين
اينكه عصبيت ايلى و خانوادگى مجبورشان مىكرده كه دين آباء و اجدادى خود را تا
اندازهاى حفظ كنند بارى تحت تاثير بتپرستى آنان نيز بودند، و اين تقريبا يك
طبيعتى براى ايشان شده، و خلاصه در ارواحشان