بنا بر اين
احتمال، معناى جمله چنين مىشود كه: ايشان به وسيله حسنه و نعمتهايى كه به آنها
داده شده بود آثار سوء سيئات و نقمتهاى قبلى را محو كردند و ليكن بجاى اينكه به
راه حق هدايت شده و ضراء و سراء را از ناحيه خداى تعالى بدانند گفتند:(قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ) يعنى انسان از
آنجايى كه در عالم طبيعت قرار گرفته و اين عالم همواره در تحول و دگرگونى است لذا
خواه ناخواه محكوم به تحول و ناكامى و كامروايى است، پس نه كامروائيش امتحان خدا
است و نه ناكاميش عذاب و نقمت او است.
و بنا بر
اينكه معناى دوم درست باشد ممكن است جمله(وَ قالُوا ...) را عطف
تفسير جمله(حَتَّى عَفَوْا) گرفته و بگوييم:
منظور از(حَتَّى عَفَوْا) اين است كه ايشان با
گفتن اينكه سراء و ضراء از عادت دهر ناپايدار است كه هر روز نعمتى را از
شخصى گرفته و به شخص ديگرى مىدهد هم چنان كه رفتارش با پدران ما هم همين طور
بود امتحان الهى را انكار و رسم آن را محو كردند، و اين همان معنايى است كه
آيه شريفه(وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ
ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هذا لِي وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً)[2]متعرض آن است.
حتى در جمله(حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا ...)، براى غايت
و معنى آن اين است كه: ما به آنها به جاى آن گرفتارىها كه داشتند نعمتها داديم،
و آنها چنان غرق نعمت شدند كه شدت و محنت قبل را فراموش نموده و گفتند: نعمت الآن
و گرفتارىهاى قبل ما از عادت روزگار است. آرى، نتيجه ضراء و سرايى كه ما بدانها
داديم اين شد، و حال آنكه ما اين كار را براى اين كرديم كه متذكر شده و به سوى
شكرگزارى بيشترى هدايت شوند، و ليكن به جاى گرفتن آن نتيجه، اين نتيجه سوء را
گرفتند، خداوند هم به كيفر اين كفران، مهر بر دلهاشان نهاده تا ديگر كلمه حقى
نشنوند.
و اگر كلمه
ضراء مقدم بر سراء ذكر شده شايد براى اين است كه در جمله قبلى
سيئه مقدم بر حسنه ذكر شده بود.
(فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ)- اين جمله اشاره است
به اينكه انسان به جريان امر الهى جاهل است، زيرا مىفرمايد: گرفتار شدنشان به
عذاب، ناگهانى بود و خود آنان اطلاعى
[1] خانهاى است كه دهر مدت مديدى است آن را در هم كوبيده و فعلا
از هم ريخته و نزديك است از طول مدت بلايا، زمين يكسان شود.
[2] و اگر از ناحيه خودمان از پس محنتى كه بدو رسيده رحمتى به او
دهيم گويد: اين از من است( اثر زرنگى و كاردانى خودم است) و گمان ندارم رستاخيز به
پا شود. سوره حم سجده آيه 50
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 253