responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 237

خلاصه بيان شعيب اين شد كه: شما اگر به گفته‌هاى من ايمان داشته باشيد- و يا اگر ايمان به حق داشته باشيد- بطور مسلم تصديق خواهيد كرد كه وفاى به كيل و وزن و اجتناب از كم‌فروشى و تقلب و خوددارى از افساد در زمين به نفع خود شما است.

بعضى از مفسرين آيه مورد بحث را طورى ديگر معنا كرده و گفته‌اند: معناى ايمان در اين آيه ايمان به دعوت است، چون وقتى مردم از دعوت انبياء منتفع مى‌شوند كه به آنان ايمان داشته باشند، كسانى كه در دل كافرند، همان كفر و شقاوت و ضلالت‌شان نمى‌گذارد كه دعوت انبياء را قبول نموده، از خيرات دنيوى آن طور كه شايسته است منتفع شوند، در نتيجه انتفاعاتى كه از دنيا و زندگى آن دارند، انتفاعاتى است خيالى هم چنان كه فرموده:(وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ)[1].

بعضى ديگر گفته‌اند: احتمال دارد لفظ ذلكم اشاره به وفاى به كيل و ساير مذكورات بعد از آن نباشد بلكه اشاره به جميع مطالب گذشته بوده، و مراد به ايمان هم همان معناى اصطلاحى باشد نه معناى لغوى، خلاصه اينكه معناى آيه چنين باشد: شما اگر ايمان به خدا مى‌داشتيد، تنها او را مى‌پرستيديد و به كيل و وزن وفا نموده و در زمين فساد نمى‌انگيختيد.

اشكالى كه به اين دو تفسير وارد است اين است كه از ظاهر آيه بر مى‌آيد كه قوم شعيب قبل از اين خطاب متصف به ايمان بوده‌اند، براى اينكه فرموده:(إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ) هم لفظ كنتم كه ماضى است و هم لفظ مؤمنين كه اسم فاعل از ايمان است ظهور در اين دارد كه صفت ايمان مدتى در بين آنان مستقر بوده، و اگر قوم شعيب ايمان نداشتند يا همه آنان كافر بودند و يا بعضى كافر و مستكبر و بعضى مؤمن و منقاد مى‌بودند، جا داشت بفرمايد:

ذلكم خير لكم ان آمنتم (و يا) ان تؤمنوا اين براى شما بهتر بود اگر ايمان مى‌آورديد و يا اگر ايمان بياوريد پس از اينجا مى‌فهميم كه منظور از ايمان در اين آيه، ايمان به معناى اصطلاحى نيست.

(وَ لا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجاً ...) ظاهر سياق اين است كه توعدون و تصدون حال از فاعل لا تقعدوا ، و جمله و تبغونها حال از فاعل تصدون است.


[1] زندگى اين دنيا به جز بازيچه و سرگرمى نيست، و اگر مى‌دانستند زندگى حقيقى همان سراى ديگر است. سوره عنكبوت آيه 64

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 237
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست