responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 222

گفت: اى قوم! من دستخوش سفاهت نشده‌ام بلكه پيغمبرى از ناحيه پروردگار جهانيانم (67).

كه پيغام‌هاى پروردگار خويش به شما مى‌رسانم و براى شما خيرخواهى امينم (68).

مگر شگفت داريد كه شما را از پروردگارتان به وسيله مردى از خودتان تذكارى آمده باشد تا شما را بيم دهد؟ به ياد آريد آن دم كه شما را از پس قوم نوح جانشين آنان كرد و جثه‌هاى شما را درشت آفريد، نعمت‌هاى خدا را به ياد آريد شايد رستگار شويد (69).

گفتند: مگر به سوى ما آمده‌اى تا خدا را به تنهايى بپرستيم و آنچه را پدران ما مى‌پرستيدند واگذاريم؟ اگر راست مى‌گويى عذابى را كه از آن بيممان مى‌دهى بيار (70).

گفت: عذاب و غضب پروردگارتان بر شما وقوع يافت، چرا با من بر سر نام‌هايى كه شما و پدرانتان ساخته و روى يك مشت سنگ و چوب گذاشته‌ايد در حالى كه خداوند حجتى در باره آنها نازل نكرده، مجادله مى‌كنيد؟ منتظر باشيد كه من نيز با شما انتظار آن عذاب را مى‌برم (71).

پس او را با كسانى كه همراه وى بودند به رحمت خويش نجات داديم و نسل كسانى را كه آيه‌هاى ما را تكذيب كرده بودند، و مؤمن نبودند، قطع كرديم (72).

بيان آيات‌

[بيان آيات مربوط به محاجه هود 7 با قوم خود]

(وَ إِلى‌ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ...) أخ كه اصلش اخو است به معناى برادر است، حال يا برادر تكوينى يعنى آن كسى كه در ولادت از پدر يا مادر و يا هر دو با انسان شريك است، يا برادر رضاعى كه شرع او را برادر دانسته، و يا برادرخواندگى، كه بعضى از اجتماعات آن را معتبر شمرده‌اند، اين معناى اصلى كلمه مزبور است، و ليكن بطور استعاره به هر كسى كه با قومى يا شهرى، يا صنعتى و سجيه‌اى نسبت داشته باشد نيز برادر آن چيز اطلاق مى‌كنند مثلا مى‌گويند: اخو بنى تميم برادر قبيله بنى تميم و يا اخو يثرب برادر يثرب و يا اخو الحياكة برادر پشم بافى و يا اخو الكرم برادر كرامت .

در آيه مورد بحث:(وَ إِلى‌ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً) برادر به همين معناى استعارى است.

حرفهايى كه در پيرامون جمله‌(قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ) بايد زده شود همان حرفهايى است كه در ذيل همين جمله در داستان قبلى زده شد، تنها تفاوتى كه جمله مورد بحث با جمله مشابهش در داستان نوح (ع) دارد اين است كه در آنجا داشت:(فَقالَ ...) و در اينجا دارد قال و جاى اين هست كه كسى بپرسد چرا در آنجا حرف عطف (فاء) بر سر جمله در آمد و در اينجا در نيامد؟ جوابش همانطورى كه زمخشرى نيز در كشاف گفته اين است‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 222
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست