نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 220
جارى در عالم و از
آغاز و انجام عالم به وى آموخته است، مانند وقايع قيامت، جزئيات مساله ثواب و
عقاب، اطاعت و معصيت بندگان، رضا و غضب و نعمت و عذابش.
پس اينكه
بعضى گفتهاند: دو جمله(أُبَلِّغُكُمْ ...) و(أَنْصَحُ لَكُمْ) دو صفت و جمله اعلم ... حال از فاعل(أَنْصَحُ لَكُمْ) است، صحيح نيست، بلكه همانطورى كه گفتيم اين سه جمله هر
كدام براى غرض خاصى ذكر شدهاند.
(أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ ...) اين جمله
استفهامى است انكارى كه مىفهماند تعجب آنان از ادعاى رسالت و دعوت به دين حق
بىجا و بىمورد بوده، و مقصود از ذكر همان معارف حق او است كه بشر را
به ياد خدا مىاندازد. و كلمه من ربكم متعلق است به كائن
تقديرى.
(لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)- اين سه
جمله متعلق است به جمله جاءكم و معناى آن اين است كه: اين ذكر (دين)
به اين جهت براى شما فرستاده شده تا رسول، شما را انذار نموده، به اين وسيله وظيفه
خود را ادا نمايد، و شما نيز از خدا بترسيد، تا در نتيجه رحمت الهى شامل حالتان
شود، چون تنها تقوا و ترس از خدا آدمى را نجات نمىدهد، بلكه بايد رحمت الهى هم
دستگير بشود.
اين سه جمله
از كلام نوح (ع)، مشتمل است بر اجمالى از معارف عالى الهى.
(فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ ...) بنا به گفته
راغب لفظ فلك كه به معناى كشتى است هم در يك كشتى استعمال مىشود، و
هم در كشتىهاى زياد[1]، و به
گفته صحاح اللغة هم معامله مذكر با آن مىشود و هم مؤنث[2].
و دو كلمه(قَوْماً عَمِينَ) يكى وصف است و ديگرى
موصوف، و عمين جمع عمى بر وزن خشن ، صفتى است
مشبه از ماده عمى، يعمى فرق عمى با اعمى
بطورى كه گفتهاند اين است كه عمى تنها كسى را مىگويند كه بصيرت نداشته باشد، و
اعمى به كسى اطلاق مىشود كه بصر (چشم) نداشته باشد[3].