responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 193

مى‌پيچند خواهد پيچيد. و نيز مى‌فرمايد: در آسمان‌ها ساكنينى از جنس ملائكه هستند، و حتى به قدر راه باريكى كه بتوان در آن قدم زد جاى خالى نيست، و تمامى آن را فرشتگانى كه يا در حالت ركوع و يا در حالت سجده و يا در صعود و يا در نزول هستند اشغال كرده‌اند. و نيز براى آسمان درى است، و بهشت در همان آسمان در نزديكى سدرة المنتهى كه اعمال بندگان به آنجا برده مى‌شود قرار دارد. و اين صريحا مخالف با قواعدى است كه علماى هيات و طبيعى‌دانهاى سابق معتقد به آن بوده‌اند، لذا همه اينها را به عذر اينكه مخالف با ظاهر قرآن و سنت است رد كرده‌اند، و هيچ به فكرشان نيفتاده كه وقتى صدها قاعده علمى آنان با ظاهر قرآن و حديث مطابقت ندارد، پس ممكن است چيزهايى هم كه قرآن در باره آسمانها فرموده، غير آن حرفهايى باشد كه آنان زده‌اند. نتيجه اين غفلت آن شد كه پس از روى كار آمدن فرضيه منظومه شمسى و متروك شدن فرضيه افلاك نه‌گانه، آنان نيز خط بطلان بر تطبيقات خود كشيده، و از تحميل‌هايى كه بر قرآن و حديث كرده بودند دست برداشتند.

3- اصلا در خارج جسمى به نام عرش وجود ندارد، و جمله‌(ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ) و همچنين جمله‌(الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌) كنايه است از سلطنت و استيلاى خداى تعالى بر عالم خلقت، و استعمال كلمه استوى در استيلا بسيار است، هم چنان كه شاعر گفته است:

قد استوى بشر على العراق‌

من غير سيف و دم مهراق‌[1]

ممكن هم هست مراد از استواى بر عرش شروع در تدبير امور عالم بوده، و اين تعبير از باب حرف زدن با كودكان به زبان كودكى باشد، چون معمول ملوك و مدبرين امور بشر اين است كه در هنگام شروع به رسيدگى امور مملكت بر تخت مى‌نشينند، لذا قرآن نيز خواسته است با زبان خود مردم حرف زده باشد.

خواهيد گفت: شروع در كار كه يك نوع تغير در معناى آن خوابيده در حق خداى تعالى ممتنع است، زيرا خدا منزه است از تغير و تبدل. و ليكن اين اشكال وارد نيست، زيرا شروع نسبت به خداى تعالى دلالت بر تغير خود او ندارد، اين تعبير بخاطر حدوثى است كه مخلوقات دارند، لذا مانعى ندارد كه كار او كه همان رحمت بر بندگان و مخلوقات است شروع ناميده شود، هم چنان كه به همين عنايت مى‌گوييم: خدا فلان موجود را آفريد، زنده كرد، معدوم‌


[1] بشر بر كشور عراق دست يافت و آن كشور را مسخر خود كرد بدون اينكه شمشيرى بزند و يا خونى بريزد.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 193
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست