نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 160
على (ع) و جعفر در آن
حجاب قرار مىگيرند، علاوه بر اينكه صاحب المنار فراموش كرده كه اصلا يكى از اقوال
در مساله اعراف اين است كه اعراف همان صراط است، و اين قول را طبرى[1] در تفسير خود از ابن مسعود، و
سيوطى در الدر المنثور از ابن ابى حاتم از ابن جريح نقل كردهاند[2].
و اما اينكه
گفت: علاوه بر اينكه از سياق آيه و نظم كلام خداوند بسيار دور است كه بگوييم
مرادش از اعراف، صراط است فسادش از حرفهاى قبلى او روشنتر است، براى اينكه
اين قبيل آيات از جزئيات معاد تنها كليات و صفات عامى را بيان مىكند كه معانيش
معلوم ولى حقايقش مبهم و مجهول است، بنا بر اين ممكن است پارهاى از جزئيات با
صفاتى كه در پارهاى اشخاص هست منطبق بوده و مراد از آن جزئيات و صفات آن اشخاص
بوده باشد، هم چنان كه ممكن است پارهاى از بيانات با بيان ديگرى منطبق شود، مثلا
مقصود از اعراف، همان صراط باشد، هم چنان كه مقصود از ميزان، عدل است.
اين بود آن
دوازده قولى كه در معناى اعراف بود، و ممكن است دو قول ديگر زير را نيز به آن
اضافه كرد: يكى اينكه بگوييم مقصود از رجال اعراف، مستضعفينى هستند كه از جهت ضعف
عقل، حجت بر آنها تمام نشده و مكلف به تكليف نشدند، مانند مردان و زنان ضعيف و
اطفال غير بالغ، البته ممكن هم هست اين قول را با دومين قول از دوازده قول متقدم
يكى گرفته بگوييم اين دسته از مردم هم حسنات و سيئاتشان برابر است چون اصلا حسنه و
سيئهاى ندارند، و حجت بر آنان تمام نشده و مكلف به تكاليف شرع نبودهاند.
دوم اينكه
مراد از رجال اعراف كسانى هستند كه بدون اذن پدر به جهاد رفته و در جهاد شهيد
شدهاند، از جهت خروج بدون اذن پدر اهل آتش، و از جهت كشته شدن در راه خدا اهل
بهشت هستند، و بر طبق اين قول روايتى هم هست، البته اين قول را نيز ممكن است به
همان قول دوم ارجاع داد. هم چنان كه تعدادى از اقوال دوازدهگانه را مىتوان در
عده ديگر آن گنجانيد، مثلا مىتوان قول پنجم را كه مقصود از رجال اعراف را اولاد
كفار مىدانست و همچنين قول سوم را كه مىگفت مراد اهل فترتند به قول دوم ارجاع
داد، چون اهل فترت و اولاد كفار ترجيحى در حسنات و يا سيئاتشان نيست. و همچنين
مىتوان قول ششم را كه مىگفت منظور، اولاد زنا هستند از آن جهت كه نه مؤمن و نه
كافر شمرده مىشوند، و نيز قول