نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 292
كه ابراهيم (ع) ملكوت
آسمانها و زمين را ديد ناگهان نظرش به مردى افتاد كه زنا مىكرد. حضرت ابراهيم (ع)
او را نفرين كرد و او از دنيا رفت، بار ديگر مردى را ديد كه مشغول ارتكاب همان
گناه است او را نيز نفرين كرد و او هم مرد، بار سوم مرد ديگرى را به همان حال ديد
او را نيز نفرين كرد او نيز مرد، پروردگار متعال به او وحى فرستاد كه اى ابراهيم
دعا و نفرين تو گيرا است، پس زنهار بندگان مرا نفرين مكن. زيرا اگر من زندگى آنان
را نمىخواستم خلقشان نمىكردم. اى ابراهيم! من بندگانم را به سه صنف آفريدهام:
يكى بندهاى كه مرا عبادت مىكند و هيچ چيزى را شريك در الوهيتم قرار نمىدهد. دوم
بندهاى كه غير مرا مىپرستد و البته حسابش از قلم ما نمىافتد. سوم بندهاى كه
غير مرا مىپرستد، و ما به خاطر فرزندى كه مىدانيم از صلب او به وجود مىآيد و ما
را مىپرستد مهلتش مىدهيم تا آن فرزند را از صلبش بيرون آوريم.[1]
مؤلف: اين مضمون را عده بسيارى روايت كردهاند، و به اصطلاح علمى روايتى است
مستفيض. مرحوم كلينى در كافى[2] اين روايت
را با ذكر سند از ابى بصير از امام صادق (ع) و مرحوم صدوق نيز در علل الشرائع[3] از آن جناب و مرحوم طبرسى در
احتجاج[4] از امام
عسكرى (ع) و سيوطى در الدر المنثور[5] از ابن
مردويه از على بن ابى طالب از رسول خدا 6 و نيز به سند ديگرى از ابى الشيخ و ابن
مردويه و بيهقى در كتاب شعب از طريق شهر بن حوشب از معاذ بن جبل از رسول خدا 6
بدون ذكر سند كامل از عدهاى از مفسرين نقل كردهاند.
[رواياتى
در خصوص جمله(هذا رَبِّي) كه ابراهيم (ع) بر زبان آورد]
در تفسير
عياشى از محمد بن مسلم از امام صادق و يا امام باقر (ع) روايت شده كه فرمود: اينكه
ابراهيم (ع) پس از ديدن ستاره گفت: اين پروردگار من است، از باب جستجو و استدلال
بر وجود پروردگار متعال بود، نه اينكه واقعا كوكب را پروردگار خود دانسته و در
نتيجه كفر ورزيده باشد، و پيدا است كه هر كس در اين مقام اينطور فكر كند و از اين
باب چيزى بر زبان آورد مانند ابراهيم است كه گفتارش موجب كفر نيست.[6]