نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 237
بوده باشد؟ آيا باور
كردنى است كه نور ظلمت آورد، و جهل معرفت زايد؟.
و اما بحث از
اينكه آيا اين كتاب در ادعاى خود صادق است و اينكه خود را كلام خدا و در راه و هدف
خود حق معرفى مىكند، راست است و آيا كتب مقدسه ديگر، مانند:
عهدين و اوستا در مورد قضاوتهاى قرآن چه نظرى دارند و آيا
بحثهاى علمى ديگر، مانند: بحثهاى تاريخى، طبيعى، رياضى، فلسفى و اجتماعى، چه
نشان مىدهند، اينگونه بحثها از وظيفه مفسر بيرون است و هرگز روا نيست به بحث
تفسير آميخته يا جانشين آن شوند.
آرى بحث
تفسير تنها بحث در آيات كريم قرآن است، و به طورى كه آيه(أَ فَلا
يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا
فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً)[1] گواهى
مىدهد، از آيات قرآنى شبهاتى يكى پس از ديگرى به ذهن مىآيد كه در نتيجه به نظر
انسان مىرسد كه در آيات قرآن، اختلافات زيادى باشد، فلان آيه با آيه ديگرى متناقض
و يا مضمون فلان آيه مخالف حق و حقيقت و مناقض با آيهاى باشد كه مىفرمايد:
قرآن تنها به سوى حق دعوت مىكند و همين آيه مىفرمايد قرآن خود براى ازاله
اين شبهات كافى است، و اگر در آن تدبر شود پارهاى از آن آيات حل مشكل و ازاله
شبهه از پاره ديگرش مىكند، و شخصى كه عهدهدار تفسير آن شده است، بايستى براى
فهميدن مراد و مقصود هر آيه، از آيات ديگر، استمداد جسته و از آنها استشهاد كند.
پس نبايد در برخورد به امثال آيه مورد بحث، اجازه چنين جسارتى به خود بدهد كه
بگويد: قرآن مشتمل بر مطالب خلاف واقع است!، بلكه بايد در ساير آيات مشابه آن دقت
نموده و شبهه را بر طرف سازد.
و اما اينكه
چرا قرآن مواد تاريخ و جزئيات داستان را نقل نمىكند، البته جهت و علتش روشن است،
و آن اين است كه قرآن كريم كتاب دعوت و هدايت است، و در اين رسالت و هدفى كه دارد،
يك قدم راه را به طرف چيزهاى ديگر، از قبيل تاريخ و يا رشتههاى ديگر كج
نمىنمايد، زيرا هدف قرآن تعليم تاريخ، و مسلكش، مسلك رماننويسى نيست.
هيچ كارى به
اينكه فلانى پسر كيست و نسبش چيست و حوادث تاريخى مربوط به او در چه زمان و مكانى
رخ داده است، نداشته و متعرض ساير مشخصاتى كه يك تاريخنويس يا زماننويس، بى نياز
از ذكر آن نيست، نميشود، چون تعرض به اينگونه خصوصيات در هدف
[1] چرا تدبر نمىكنند در قرآن؟ اگر قرآن از ناحيه غير خداوند
بود چه بسا در آن اختلاف بسيارى مىيافتند. سوره نساء آيه 82
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 237