responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 6  صفحه : 433

و اين آيات گر چه معناى تحت اللفظى و مطابقى آن ناظر به اخلاق حسنه آن جناب است، نه به ادبش كه امرى است و راى حسن خلق، الا اينكه همانطورى كه سابقا هم گفتيم و توضيح داديم نوع ادب‌ها را مى‌توان از نوع اخلاقيات استفاده نمود، علاوه بر اينكه خود ادب از شاخ و برگهاى اخلاقيات است.

بحث روايتى ديگر

[ (شامل يكصد و هشتاد و سه روايت راجع به اوصاف، احوال و سنن پيامبر گرامى اسلام 6)]

آن دسته از آيات قرآن كه خلق كريم و ادب جميل آن جناب از آنها استفاده مى‌شود نوعا سياق‌شان، سياق امر و نهى است، از اين جهت بهتر آن ديديم كه از ايراد آن آيات خوددارى نموده و روايات مشتمل بر سنن آن جناب و مجامع اخلاقى حاكى از ادب الهى جميلش را ايراد نمائيم. چه در اين روايات استشهاد به آن آيات هم شده است.

1- در معانى الاخبار به يك طريق از ابى هاله تميمى از حسن بن على (ع) و بطريق ديگر از حضرت رضا، از آباء گرامش از على بن الحسين از حسن بن على (ع) و به طريق ديگرى از مردى از اولاد ابى هاله از حسن بن على (ع) روايت شده كه گفت: از دايى خود هند بن ابى هاله كه رسول خدا را براى مردم وصف مى‌كرد تقاضا كردم كه مقدارى از اوصاف آن حضرت را براى من نيز بيان كند، بلكه به اين وسيله علاقه‌ام به آن جناب بيشتر شود او نيز تقاضايم را پذيرفت و گفت:

رسول خدا 6 مردى بود كه در چشم هر بيننده بزرگ و موقر مى‌نمود و روى نيكويش در تلألؤ چون ماه تمام و قامت رعنايش از قامت معتدل بلندتر و از بلندبالايان كوتاهتر بود، سرى بزرگ و مويى كه پيچ داشت و اگر هم گاهى موهايش آشفته ميشد شانه مى‌زد، و اگر گيسوان مى‌گذاشت از نرمه گوشش تجاوز نمى‌كرد. رنگى مهتابى و جبينى فراخ و ابروانى باريك و طولانى داشت و فاصله بين دو ابرويش فراخ بود، بين دو ابروانش رگى بود كه در مواقع خشم از خود پر مى‌شد و اين رگ به طورى براق بود كه اگر كسى دقت نمى‌كرد خيال مى‌كرد دنباله بينى آن جناب است و آن حضرت كشيده بينى است، محاسن شريفش پر پشت و كوتاه و گونه‌هايش كم گوشت و غير برجسته بود، دهانش خوشبو و فراخ و بيشتر اوقات باز و دندانهايش از هم باز و جدا و چون مرواريد سفيد، و موى وسط سينه تا شكمش باريك بود، و گردنش در زيبايى چنان بود كه تو گويى گردن آهو است، و از روشنى و صفا تو گويى نقره است، خلقى معتدل، بدنى فربه و عضلاتى در هم پيچيده داشت در حالى كه شكمش از

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 6  صفحه : 433
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست