نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 232
اين گوسفند بين ده نتاج ماده وصل كرده است. آن
گاه بعد از آن هر چه مىزاييد آن را بر زنان حرام مىدانستند[1].
و اما
حامى : باز در مجمع البيان از ابن عباس و ابن مسعود نقل مىكند كه گفتهاند:
حامى عبارتست از شتر نر، عرب را رسم چنين بوده كه اگر ماده شترى از صلب و نطفه شتر
نرى ده شكم بچه مىآورده آن شتر را مبارك مىشمرده، و پشتش را محترم دانسته و بر
آن بار نمىنهاده و سوارش نمىشدهاند، و از هيچ آب و علفى منعش نمىكردند. ابى
عبيده و زجاج در معناى حامى همين وجه را اختيار كردهاند. و از فراء نقل مىكند كه
گفته است: حامى شتر فحلى را مىگفتهاند كه تا دوران بلوغ فرزند زاده خود زنده
مانده و بر آن پريده آبستنش سازد، به چنين شترى مىگفتهاند: حمى ظهره
يعنى پشتش مصون شد، ديگر نبايد بر آن سوار شد.[2]
و اين كلمات گر چه همانطورى كه ديديد در معانيشان اختلاف شده است، الا اينكه
احتمال قوى مىرود اين اختلاف ناشى از اختلاف در سليقههاى اقوام و قبائل بوده
باشد، بنا بر اين همه اين معانى صحيح است، و نظير اين اختلاف در سنتهاى جارى بين
اقوام وحشى بسيار ديده مىشود.
[خداى
تعالى منزه است از تشريع احكامى خرافى كه مردم خرافى براى بعضى حيوانات جعل
كردهاند]
و به هر
تقدير آيه شريفه در اين مقام است كه خداى تعالى را منزه از جعل چنين احكامى كرده و
اينگونه احكامى را كه مردم خرافى از پيش خود براى اين چهار صنف از انعام تراشيده و
به خدا نسبتش مىدادند از خداى متعال سلب نمايد، بدليل اينكه اولا مىفرمايد:(ما جَعَلَ اللَّهُ ...) يعنى خدا چنين جعلى نكرده، و ثانيا
مىفرمايد: (وَ لكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ
الْكَذِبَ ...)- يعنى و ليكن كسانى كه كافر شدند بر خدا افتراء مىبندند و از
همين جهت مىتوان گفت جمله(وَ لكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا
...) بمنزله جوابى است براى سؤال مقدر، گويا وقتى خداى تعالى فرمود:(ما جَعَلَ اللَّهُ) كسى مىپرسد اگر اين احكام را كه كفار مدعى هستند كه از
خداست، و خداى متعال آن را جعل نكرده پس از كجا درست شده است؟ در پاسخ از اين سؤال
فرضى جواب مىدهد اين احكام افتراى دروغى كفار است به خداى تعالى، آن گاه براى
مزيد بيان فرموده است:(وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ) يعنى اينان
خود در افتراهاى خود اختلاف دارند، و اين اختلاف خود سند نادانى آنها است و بيشتر
آنان كه اين احكام را به خدا نسبت مىدهند نمىدانند كه اين عملشان افترا است، و
جماعت كمى از آنان حق را مىدانند و دانسته و فهميده افترا مىبندند كه پيشوايان و
زمامداران معاند باشند.