نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 111
(إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا
يُشْرِكُونَ )[1] كشف
مىكند از اينكه يهودىهاى معاصر رسول اللَّه 6 چنين اعتقادى را نسبت به عزير
داشتهاند، و ظاهرا اين لقب، يعنى ابن اللَّه لقبى بوده كه از باب
احترام به عزير داده شده است، چون وى يهود را پس از آنكه بدست بابلىها اسير شدند
به وطن مالوفشان، اورشليم (بيت المقدس) باز گردانيد و تورات را كه در واقعه بخت
النصر بكلى از بين رفته بود جمعآورى نمود، يهود هم در مقابل اين خدمت و بپاس اين
احسان لقب مزبور را به وى دادند، چون اين كلمه نزد يهود عنوان لقب را داشته چنان
كه مسيحىهاى امروز كلمه پدر را براى پاپها و بطريقها و كشيشها[2] لقب قرار دادهاند، و از اينكه
خداى تعالى راجع به هر دو مىفرمايد:(وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ
النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ)[3] نيز استفاده
مىشود عزير داخل در عموم احبار و رهبان و جزء آنان بشمار رفته است، و يهود به چشم
يك مرد دينى به او مىنگريسته و او را مانند احبار و رهبان لقب ابن
اللَّه دادهاند، و اگر تنها از عزير اسم برده، به پاس همان خدمتى بوده كه
قبلا به آن اشاره شد.
و كوتاه سخن
اينكه غلو اهل كتاب همين بوده كه انبيا و احبار و راهبان خود را تا مقام ربوبيت
بالا ميبرده و در برابر آنان بنحوى كه جز براى خدا شايسته نيست خضوع مىكردهاند،
و خداى متعال در آيه مورد بحث آنان را به زبان نبى خود از آن نهى مىكند. در اين
جا سؤالى پيش مىآيد، و آن اينكه: چرا در اين آيه غلو را مقيد كرد به غلو باطل و
غير حق؟ مگر غلو صحيح و حق هم داريم؟ جواب اينست كه اين تعبير در حقيقت تقييد نيست
بلكه تاكيد و يادآورى لازمه معنا است با خود آن، تا شنونده از آن لازم غفلت نورزد،
و اگر هم كسى دچار غلو شده، بداند كه از اثر سوء آن غفلت كرده و يا به چيز ديگرى
نظير غفلت مبتلا شده، ممكن است كسى پيش خود خيال كند كه اطلاق لفظ پدر
بر خداى تعالى پس از اينكه معنايش تحليل شده و از جميع نواقص مادى مجرد و تنها به
معناى مربى و يا بوجود آرنده شده باشد چه عيبى دارد؟ و
[1] يهود گفت: عزير پسر خداست و نصارا گفت: مسيح پسر خداست، اين
گفتارشان ماخذى ندارد، بلكه از پيش خود آن را درست كردهاند اينها در اين گفتار
تشبيه مىكنند به كفارى كه قبل از آنها بودند، خدا آنها را بكشد كه چطور از حق
منحرف ميشوند، علما و عابدهاى خود را پروردگاران خود گرفتند و هم چنين مسيح فرزند
مريم را، و حال آنكه مامور نبودند مگر به اينكه خداى واحد را كه معبودى جز او نيست
بپرستند، منزه است خدا از اين شركها كه مىورزند. سوره توبه آيه 31.
[2] پاپ عبارت است از حبر اعظم و رئيس كليساى بزرگ و جانشين قديس
و بطريق در زبان رومى به معناى سر لشكر است. و كشيش رتبه بين اسقف و شماس است.
[3] يهود و نصارى گفتند ما فرزندان خدا و دوستان اوئيم. سوره
مائده آيه 18.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 111