نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 75
(وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً) است،
البته اين تاييد وقتى تمام است كه بگوئيم جمله مذكور بيانگر درجات است، و معلوم
است كه مغفرت و رحمت از ناحيه خدا است. (و بنا بر اين احتمال معنا چنين مىشود كه
آن اجر عظيم عبارت است از درجاتى از ناحيه خدا و مغفرت و رحمتى).
احتمال هم
دارد ضمير مذكور به كلمه أجر بر گردد، (كه در اين صورت معنا چنين
مىشود كه خدا درجاتى از آن اجر عظيم و مغفرتى و رحمتى را خاص مجاهدين مىكند).
از ظاهر
جمله:(وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً)چنين بر مىآيد كه
بيان باشد براى كلمه درجات، چون درجات عبارت است: از منزلتهايى از ناحيه خداى
سبحان، و اين منزلتها هر چه باشد مصداق مغفرت و رحمت است و شما خواننده محترم در
بعضى از مباحث گذشته توجه فرموديد كه رحمت (يعنى افاضه نعمت از ناحيه خدا) موقوف
بر اين است كه قبلا موانع بر طرف شود و همين برطرف كردن موانع از كسى كه مبتلاى به
آن است، خود مصداقى است از مغفرت و بلكه عين مغفرت است و لازمه اين سخن آن است كه
مرتبهاى از مراتب نعمتهاى الهى و هر درجه و منزلتى رفيع، مغفرتى باشد نسبت به
مرتبهاى كه بالاتر از آن است و بنا بر اين صحيح است بگوئيم درجات اخروى هر چه
باشد هم مغفرتى است از ناحيه خداى سبحان و هم رحمتى است از آن جناب، و در قرآن
كريم غالب مواردى كه كلمه رحمت و امثال آن بكار رفته، مغفرت نيز با آن بكار رفته
است، مانند آيات زير:(مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ)[1](مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ)[2]،(مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ)[3]،(وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ)[4](وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا)[5] و آيات و
موارد ديگرى نظير اينها.
خداى تعالى
در آخر، كلام خود را با جمله:(وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً
رَحِيماً) ختم فرمود و مناسبت اين دو اسم يعنى اسم غفور و رحيم از ميان اسماى
خداى تعالى با مضمون آيه و مخصوصا با جمله:(وَ مَغْفِرَةً وَ
رَحْمَةً) روشن است حاجتى به توضيح ندارد.
(إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ) لفظ
توفيهم مىتواند صيغه ماضى باشد و هم صيغه مضارع و اگر آن را مضارع بگيريم
اصلش تتوفاهم بوده و يكى از دو تاء آن به منظور تخفيف حذف
شده، هم چنان كه مىبينيم