نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 604
وعد گرفته شده، همين قاعده جارى شده
(با اين تفاوت كه در اين كلمه حرف واو مبدل به تاء مىشود) و كلمه اخذ
به چند معنا استعمال مىشود، وقتى مىگويند: اخذ الكتاب معنايش اين
است كه كتاب را با دست خود گرفت و چون مىگويند: اخذ القربان معنايش
اين است كه پيشكش و قربانى را قبول كرد و چون مىگويند: اخذه اللَّه من
مامنه ، معنايش اين است كه خداى تعالى او را كه در جاى محكم و امنى پناهنده
شده بود بگرفت و هلاك كرد، پس در حقيقت معناى جامعى كه در همه اين موارد از استعمال
ماده اخذ ديده مىشود، عبور دادن چيزى از جهتى به جهادت ديگر است[1].
و راغب در
مفردات خود گفته كلمه: ولاء و نيز كلمه توالى به اين معنا
است كه دو چيز و يا چند چيز طورى نسبت به يكديگر متصل باشند كه چيزى از غير جنس
آنها در بين قرار نداشته باشد، و كلمه به عنوان استعاره در معناى نزديكى استعمال
مىشود، حال يا نزديكى از حيث مكان، يا از حيث نسبت و خويشاوندى، يا از حيث دين،
يا از حيث صداقت و نصرت و يا اعتقاد، اين بود گفتار راغب البته آن مقدار از گفتارش
كه مورد حاجت ما بود و بحث مفصل در معناى ولايت به زودى مىآيد.[2]
و سخن كوتاه اينكه ولايت يك نوع خاصى از نزديكى چيزى به چيز ديگر است، بطورى كه
همين ولايت باعث شود كه موانع و پردهها از بين آن دو چيز بر داشته شود، البته نه
همه موانع، بلكه موانع آن هدفى كه غرض از ولايت رسيدن به آن هدف است، حال اگر آن
هدف تقوا و يا پيروزى باشد، ولى در چنين هدفى همان ناصر و ياورى است كه هيچ مانعى
او را از نصرت شخصى كه به وى نزديك شده و نسبت به او ولايت دارد باز ندارد و اگر
از جهت التيام و آشتى و معاشرت و محبت و خلاصه جوش خوردن دلها به يكديگر باشد، در
اين صورت كلمه ولى معناى محبوب را مىدهد، محبوبى كه آدمى نمىتواند نفس خود را از
دوست داشتن او و رام شدن در برابر خواسته او جلوگيرى نمايد و قهرا در برابر خواسته
او مطيع مىشود و اگر از جهت خويشاوندى باشد كلمه ولى به معناى كسى خواهد بود كه
از طرف مقابل خود ارث مىبرد و چيزى نمىتواند مانع از ارث بردن او شود و اگر از
جهت اطاعت دستور باشد، ولى به معناى كسى خواهد بود كه در طرف مقابل خود امر و نهى
مىكند و به او طبق دلخواه خود دستور مىدهد.