نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 564
چيزى در تقدير دارند[1]
همين معنا باشد ولى هيچ حاجتى به تقدير گرفتن نيست بلكه جملهها بدون تقدير هم
تمام است و به قول معروف ظرف لغو است (ظرف- جار و مجرور- كه همان بالنفس و بالعين
و غيره باشد اگر متعلق به مقدر باشد اصطلاحا مىگويند ظرفى است مستقر و اگر نباشد
مىگويند ظرفى است لغو).
و اين آيه
خالى از اشعار به يك نكته نيست و آن نكته اين است كه اين حكم غير آن حكمى است كه
مىخواستند رسول خدا 6 در ماجراى آنان حكم كند و آيات سابق متذكر آن بود براى
اينكه سياق آيه مورد بحث با جمله:(إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ
فِيها هُدىً وَ نُورٌ ...) تجديد شده و سياق نوى گشته و حكم مذكور در
تورات فعلى كه ان شاء اللَّه تعالى نقل آن به زودى در بحث روايتى مىآيد موجود
است.
(فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ ...) يعنى كسى كه از
اولياى قصاص مثلا ولى مقتول و يا خود مجنى عليه كه چشمش و يا عضو ديگرش را از دست
داده و يا جراحتى بر داشته از جرم جنايتكار بگذرد و او را ببخشد و از قصاص كه حق
او است صرفنظر كند اين چشمپوشى كفاره گناهان او و يا كفاره جرم و جنايت جانى
مىشود.
و از زمينه
گفتار آيه بر مىآيد كه چيزى در تقدير آن هست و تقدير كلام چنين است فان
تصدق به من له القصاص فهو كفارة له يعنى اگر صاحب حق قصاص تصدق كند و صرف
نظر نمايد همين عمل كفاره اوست و ان لم يتصدق فليحكم صاحب الحكم بما انزل
اللَّه و من لم يحكم بما انزل اللَّه فاولئك هم الظالمون- يعنى و اگر صاحب حق
قصاص، از قصاص صرف نظر نكرد صاحب حكم- قاضى- بايد طبق آن دستورى كه خدا در قصاص
نازل كرده حكم كند و آن حاكم و قاضى كه طبق ما انزل اللَّه حكم نكند از ستمكاران
است. با اين بيان دو نكته روشن مىشود اول اينكه حرف واو در جمله:(وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ) حرف عطف است و جمله را عطف مىكند بر
جمله من تصدق نه اينكه حرف استينافى باشد هم چنان كه حرف
فاء در جمله(فَمَنْ تَصَدَّقَ) فاء تفريع است كه
مفصل مطلب را بر مجمل آن تفريع مىكند نظير آيه قصاص كه مىفرمايد: (فَمَنْ
عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ
بِإِحْسانٍ )[2].