نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 486
كه به معناى واقع شدن چيزى دنبال چيز ديگر است، و
اگر خواندن را تلاوت گفتهاند به اين جهت است كه خواننده يك داستان، الفاظ آن
داستان را يكى پس از ديگرى و در تلو و يا در دنبال هم مىآورد و
مىخواند و كلمه: نبا به معناى خبر است، البته نه هر خبرى بلكه آن خبرى
كه متضمن سودى باشد، و كلمه: قربان به معناى هر عملى و هر چيزى است كه
انسان به وسيله آن به خداى سبحان و يا غير او تقرب بجويد، و اين كلمه در اصل مصدر
بوده، و تثنيه و جمع ندارد، و كلمه تقبل به معناى قبول كردن است، اما
نه هر قبولى بلكه قبولى كه همراه با عنايتى زياد و اهتمامى نسبت به مقبول باشد، و
ضمير در كلمه عليهم به اهل كتاب بر مىگردد چون قبلا هم گفتيم كه
مقصود اصلى در نظم اين كلام، اهل كتابند.
و مراد از
اين شخصى كه بنام آدم ناميده شده آن شخصى است- از بشر- كه قرآن كريم
او را پدر بشر خوانده، ولى بعضى از مفسرين گفتهاند: منظور از اين آدم، مردى از
بنى اسرائيل است، كه داراى دو فرزند بوده، و دو فرزندش در مورد قربانىاى كه به
درگاه خدا تقديم كردند مشاجره نمودند و در آخر يكى از آن دو ديگرى را به قتل
رسانيد و آن شخص قاتل نامش قابيل و يا قابين و شخص مقتول نامش هابيل بوده، و دليل
اين معنا ذيل آيه است كه مىفرمايد:(مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى
بَنِي إِسْرائِيلَ)[1] ليكن اين
نظريه به سه دليل فاسد است.
[رد اين
قول كه مراد از آدم در جمله (نَبَأَ ابْنَيْ
آدَمَ) آدم ابو البشر نيست]
اول اينكه:
در سراسر قرآن كريم جز ابو البشر احدى بنام آدم ناميده نشده و اگر مراد در آيه
شريفه از كلمه آدم غير پدر بشر بود بايد قرآن كريم قرينهاى ذكر مىكرد تا شنونده
بفهمد اين آدم آن آدم نيست، و شنونده در شنيدن داستان سرگردان نشود و بيان قرآن
پيچيده و مبهم نگردد.
دليل دوم اينكه:
بعضى از خصوصياتى كه در اين داستان ذكر شده، جز با فرزندان آدم ابو البشر منطبق
نيست، مثل اين خصوصيت كه قاتل نمىدانست كه يك انسان كشته شده و يا مرده را چه
بايد كرد، معلوم مىشود اين داستان راجع به كسى كه تا آن روز از زندگيش مرده و دفن
كردن آن را ديده بوده نيست و اين جز با انسانهاى اولى كه با فكرى ساده زندگى
مىكرده و به تدريج معلوماتى و تجربههايى حاصل مىكرده و معلوماتى ذخيره مىكرده
صادق نيست، و بنا بر اين آيه شريفه ظهور در اين معنا دارد كه قاتل شخصى بوده كه
نمىدانسته ميتى را كه بى جان افتاده چه بايد كرد، و عقلش نمىرسيده كه مىشود بدن
او را در زمين پنهان نمايد و چنين خصوصيتى جز با پسر آدم ابو البشر نبوده، و يك
فرد اسرائيلى نمىتواند اين قدر ساده